دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  212449

اعتراف میکنم که واسه اولین بار رفتم مشق نو شتم بعد همین ک رفتم دسشویی برگشتم دیدم بچه گودزیلا مهمونمون گند زده بهش ^^_°°_^^___منم بردمش تو یه اتاق تاریک یه پرده سفید هم کشیدم رو خودم یه چاقو هم گرفتم دستم بعد یهو باباش اومد ^^_^^_سکته کرد طفلکی حالا دارم خدا رو شکر میکنم که بچه منو ندید

  212438

اعتراف میکنم بچه ک بودم 4/5 ساله مورچه ها رو میگرفتم میذاشتم تو تشتک نوشابه یه تشتکم درش بعد میذاشتم زیر آففففتتاااب حسابی سرخ شن بعد الکی مورچه سوخاری میخوردم.البته الان پشیمونم که چه هیولایی بودم. اما اگه لایکم نکنید شمارم سوخاری میکنماااا. ^0^

  212372

۞۩ஜخدایا پناهم باش.که جز پناه تو پناهی نمیخواهمஜ۩۞۩ஜ

♥♥♥ سلام ♥♥♥


اعتراف میکنم.میخواستم ب یه چیزی اعتراف بکنم اما دیدم اگه اعتراف بکنم خیلی ضایع میشم .دیگه بیخیال اعتراف شدم .












غصه نخورین .شاید یه روزی اعترافش کردم.

  212283

عاقا اعتراف میکنم
.
.
.
بچه که بودم فکر میکردم مردها پسر به دنیا میارن
زنها دختر
.
.
.
نخند بابتش کلی فکر میکردم میفهمی؟؟؟

  212268

اعتراف ميكنم...يه شب خيلي خوابالود بودم و خوابم ميومد مامانمم گفت بخشي از عدس رو كه خودشم يه قسمتو پاك كرده بود پاك كنم آقا هي كلم ميفتاد پايين و بين خواب و بيداري بودم يه دفعه كه دقت كردم ديدم قشنگ دارم آشغالا(سنگا چوبا و خلاصه هرچي از تو عدس پاك و جداشده بود) رو دارم از تو اون يكي ظرف ميريزم تو عدساي تميز و قششششششنگ همه قاطي شده خواب كه كللن از چشام پريد هيچي ،كارمم دو برابرشد...

  212188

اقا جاتون خالی سر کلاس کامپیوتر بودیم...
معلم کامپیوترمون یکم....ه!!!
بعد ایشون یه لپ تاب از کیفشون در اوردن و یه موس هم از دفتر گرفتن...
یه لحظه رفت بیرون بعد اومد دید بچه ها دارن شلوغ میکنن اعصابش خرد شدو موس کوبوند رو میز!!!
بعد از این که چن تا منفی هم واسه بچه ها گزاش رف نشس رو صندلی و با عصبانیت لپ تاپ رو ورشن کرد و موس رو ورداش تا درسو توضیح بده(یادش رفته بود سوکت موس رو بزنه به لپتاب!!!)
اغو هر کاری کرد دید موس کار نمی کنه!!!
برگش گف اونایی که شلوغ کردن فردا نفری پنج تومن میارن واسه خسارت خراب شدن موس!!!
منم از فرصت استفاده کردم گغزم استاد میشه یه چیز بگیم؟؟
-نههههه خفهههه
-چشم خو چرا میزنی؟؟
-اهههه بچه های گلم چرا یه کار میکنید که اعصاب منو خرد کنید بعد منم بزنم موس رو بترکونم؟؟
دو باره من:اقا حالا یه چیز بگیم؟؟
-بگو گلم
-اقا موس یه چیز داره به اسم سوکت تا اونو به سیستم وصل نکنید موس کار نمی کنه!!!
اغا کلاس منفجرررر شد!!
خلااااصه اونقدر واسم منفی گزاش که دو سال باید مثبت بگیرم تا اون منفی ها پاک بشه!!اما جای خوشحالی داره که شکستگی بیشتر استخون هام خوب شده!!!!

  212177

اعتراف ميكنم با 21 سال سن تا همين يه ماه پيش فك ميكردم برگه اي كه فكس ميشه ميره برا خود طرف
تا اينكه خودم يه بار فكس كردم متوجه شدم برگه نميره بلكه كپي ميشه
من:)))))
برگه بدبخت :((((
دستگاه فكس ^-^

  212139

اعتراف میکنم همیشه فکر میکردم در پمپ بنزین ها این دستگاها بنزین را

از عمق زمین استخراج میکنند اما وقتی دیدم یه نفکش داره بنزین تخلیه

میکنه اصلا کمرم شکست.

خداوکیلی تو این سال ها من چی درس خوندم؟

  212134

اعتراف میکنم بچه که بودم میخواستم اَدای گنج پیدا کردن را

دربیارم،خودم میرفتم یه چیز برمیداشتم و یه تیکه از زمینو میکندم

و زیر خاک دفنش میکردم بعد فرداش میرفتم همونجا از زیر خاک

در میاوردمش!!!

  212052

اعتراف میکنم چند سال پیشا کنار داییم وایستاده بودم و داشتم باهاش حرف میزدم که یهو گفت:
اااااا من فهمیدم رادیومون که گمشده چیشده...
منم گفتم: رادیو؟ چی شده؟
گفت:الان فهمیدم تو رادیومونو خوردی که انقدر حرف میزنی دیگه... :(
به نظرتون چی بلایی سر خودم بیارم؟؟؟؟؟؟

  211987

پسر داییم 15سالشه دیروز با سومین دوس دخدرشم کات کرد...
بعد من همسن این بودم هر روز میرفتم باغچه خونمونو نگاه میکردم ببینم اون دندون شیری هام ک تو هف سالگی کاشتم سبز شده یا نع...!!

یعنی تا این حددددددد!!!

  211881

اعتراف میکنم تو خونهی ما من هروقت زایه میشم یا سوتی میدم مامان و بابام همزمان با صدای بلند میگن
.
.
.
دووووستااان من شدممممم خیییییییییییط....! B(
تو خونه ی شماهم اینطوریه آیا؟

  211794

Amir@Amir
آقا من اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی تلویزیون نگاه میکردم مجری ها میفهمن چه تلویزیون هایی روی اون کاناله و موقع اعلام آمار بینندگان از اون عدد استفاده میکنند.. حالا اینا هیچی وقتی عمو های فیتیله ای از برنامه فیتیله عمو قناد جدا شدند برای این که برای این که برنامه رو تحریم کرده باشم و جزو آمار بینندگان به حساب نیام تا میخواست آمار بینندگان رو بگه تندی کانال رو عوض میکردم که نفهمن من هنوزم برنامشونو نگاه میکنمممم!!!
لایک: اااااا مگه روش دیگه ای هم وجود داره؟؟؟؟

  211604

باید اعتراف کنم از بچگی حسود بودم وقتی پنج سالم بود و داداشم تازه متولد شده بود وقتی زنگ خونمونو میزدن من می دویدم طرف در جلوی در وایمیستادم که کسی نیاد تو خونه که یکوقت داداشمو از من بیشتر دوست داشته باشن
بللللللللللله یک همچین موجودیم من!!!!

  211554

اعتراف میکنم
من هرجا باشم مامانم فقط میگه زود بیا.

مثلا زنگ بزنم با صدای یواش بگم :

مامان من زیر یه تریلی کوکائین گیر کردم پلیس اینجا رو محاصره کرده

میگه: بــــاشه فقط زود بیا !!