امروز صبح داشتم ظرفای دیشب رو می شستم (نگید واستون پیش نیومده ظرفاتون بمونه که دلگیر میشم)
وقتی تموم شد در کمال آرامش یادم افتاد که ما اصن دیشب شام درست نکردیم! اصن خونه نبودیم!
ینی اون جن چشم قرمزه....
اینجا....
خونه ما.....
شام.....
اعتراف میکنم
اگه جای اینکه فکرمو تو 4جوک استفاده کنم تو ریاضی استفاده میکردم الان انیشتین رو از رو برده بودم!!
.
.
.
.
بیاین صادق باشیم و اعتراف کنیم وضع هممون همینه
D:
اعتراف میکنم بچه که بودم پدر مادرم هر موقع حواسشون نبود جلو من حرف زشتی میزدن میگفتن "فرانسوی حرف زدیم"
...
...
...
خلاصه اینطوری بود ک تو دبستان معلممون پرسید کسی زبون دیگه ای بجز فارسی بلده؟ منم هرچی کلمه فرانسوی بلد بودم گفتم...
...
پَ چی؟ ما انقد دوستدار ادبیات بودیم که نگو!!!
اعتراف می کنم مادر بزرگ من هر روز شیش بار زنگ می زنه و میپرسه:
مامانت چیکار میکنه...؟ بابات چیکار میکنه...؟
یا اگه بیرون باشن میگه کجا رفتن؟ کی بر می گردن؟
و بعد از اینکه جوابشو بگیره هم بدون خداحافظی قطع میکنه...!!!
تازه خیلی لطف کنه که سلام کنه!!!!!!!!! ^__^
اقا،اغا،اغو اعتراف میکنم بچه که بودم(10-11ساله)با خواهر کوچکم از اون جوجه رنگیا خریدیم جوجه ی خواهرم همش مال منو ازیت میکرد.منم حرصم گرفته بود.به علاوه اون چن ساعتی که تنها با جوجه خودم نشستم و در گوشش از دفاع شخصی و شجاعت و بررسی روانشناسی این مسایل و اینکه باید قهرمان بشه گفتم همه این مدت هم جوجه تو دستام بود و با دقت به حرفام گوش میداد شروع کردم به تمرین عملی با جوجه عزیز و با الگوبرداری از شخصیتهای کارتونی که با تلاش و تمرین موفق میشدند،جهت قوی نمودن جوجه عزیز میبردم رو 10 12 تا پله بعد هلش میدادم که به خیال خودم قوی و زرنگ بشه و محکم لگدش میزدم و مشت و این تمرینات جند ساعتی طول کشید.فقط نمیدونم چرا جوجه قشنگم فردا که بیدار شدم هلاک شده بود.
تمرینات سنگین بوده=لایک
شایدم اون جوجه بدجنس قاتلش بوده
اعتراف میکنم بچگیام به خیال ماشین شارژی سوار جارو برقی خونمون میشدم و با دیدن مادرم که باخشم و غضب نیگام میکرد از صحنه متواری میشدم ^__^
.
قان قان
برین کنار من با لامبور گینی ام اومدم
اعتراف می کنم که از بچگی فکر می کردم با بقیه فرق می کنم
مثلا می تونم یه ساعت نفس نکشم،همین که ده ثانیه نفسمو حبس می کردم نزدیک بود خفه شم
یا در برابر سرما مقاومم،با آستین کوتاه می رفتم بیرون و سرما می خوردمو تا یه هفته باید تو خونه استراحت می کردم
یا برق رو من تأثیری نداره،یه میخ می کردم تو پریز برق،سه متر پرتم می کرد اون طرف
یا خوردن مرگ موش و سم و این جور چیزا منو نمی کشه دیگه خدا رو شکر اینا دم دست نبود تا امتحانشون کنم
اینشتینی بودم برا خودم از هر راهی که شکست می خوردم از یه راه دیگه می رفتم تا به نتیجه برسم ولی نمی شد
اعتراف می کنم تو مدرسه معمولا کلاس ما از همه ی کلاسا بدتره! البته پارسال اینجوری بودا
یه روز معلم اجتماعی داشت تو کلاسمون گله می کرد که گفت :حالا کلاس شما از بقیه ی کلاسا بهتره ها!
ما ها هم که همه تعجب کرده بودیم
یکی از اینور میگفت: بهترین؟ یکی از اونطرف میگفت: چی...؟ بهترین؟
یکی دیگه می گفت: خانوم کلاس ما...؟
و اینگونه بود که معلم تونست بعد ار پنج دقیقه ثابت کنه که بلللله، منظورش کلاس ما بوده!
اعتراف کن
بچگیت واسه ی بارم ک شده
، خودکار کردی تو مداد تراش !!...
...
اعتراف کن زوووووووووووووووووووووود من خــــودم اعتــــراف میـــکنم اینـــکارو کردم
اعتراف میکنم از همون بیشعورایی ام که جکاتونو میخونم
میخندم
ولی حال ندارم لایک کنم
اونایی که مث منن لای... ببخیال بکی دارم میگم لایک کن :|
اعتراف میکنم اون اولا که بابام تاکسی خریده بود ما سه نفری میرفتیم مسافر کشی... :( خخخخخخخخخخ
من کوچیک بودمو و جلو پیش مامانم می نشستم... همشم گریه می کردم که نهههه تورو خدا نریم مسافر کشششششی
یادش بخیر، چه دل خوشی داشتیماا...
انشا الله همه همیشه خوش باشن... بگو آمین B)
اعتراف می کنم تا همین دیروز به سِـرور می گفتم سَروَر...
کوفت :|
اعتراف میکنم
با دانشجوهام سر الکلاسیکو شرط بسته بودم باختم
حالا باید نفری دو نمره اضافی بدم بهشون
من:-(
رییس دانشگاه@_@
مابقی استادهاo_O
دانشجوهام:-D
شماها:-)
رئال:-
بارسا:-P
همچنان من:-(
خوب امروز بابام بچند تا اعتراف خنده دار کرده حالا اعتراف اولشو براتون بنویسم
زمان جنگ بابام 15سالش بوده با همرزماش میبینن حوصلشون سر رفته سنگر بغلشون تابوت بوده بابام بلند میشه میره تو تابوت ملافه سفید هم روش میکشه یکی از رزمنده ها میاد حالا نمیدونم از روکنجکاوی بوده یاچی در تابوت رو که باز میکنه بابام بلند میشه با اون ملافه سفید دنبالش میکنه بنده خدا از ترس تیر هوایی شلیک میکرده :)))
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم، تا از مدرسه میومدم تو، آبجیم داد میزد : پا بوگندو اومد! فرار کنید!
بعد بدو بدو می رفت تو اتاقش!
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 71839
کل بازدید: 530396416










