اعتراف میکنم اول راهنمایی بودم آخرین روز مدرسه بود معلم زبانمون(که یه آدم قد کوتاهبود) داشت امتحان شفایی میگرفت به منو یه سری از بچه ها که آخر میخواستیم امتحان بریم گفت خسته شدم هر نمره ای که کتبی گرفتینو همین جا میزارم هرکاریم کردیم قبول نکرد بگیره.منم عصبانی داشتم تو سالن مدرسه راه میرفتم که یکی از دوستام گفت بیخیالش بیا بریم حیاط.داشتم میرفتم حیاط که یه نفر داشت رد میشد خورد بهم منم که خییییلی عصبانی بودم گلوشو با دوتا دستم محکم گرفتم فشار دادم داد زدم مگه کوری؟که دیدم همون معلمست بعد سریع در رفتم
با وجود اینکه نمرهم دادو حرسمم اون روز خالی شد
کاشف به عمل اومد که همسایه خالمه
توی هر جشنیم که میگیریمم هست:|
اعتراف میکنم
آقا اعتراف میکنم وقتی پنج سالم بود و مادربزرگم فوت کرد
.
.
.مردم برای تسلیت میگفتن غم آخرتون باشه،من فکر میکردم میگن دفعه ی آخرتون باشه
فکر میکردم عمه ها و عموهام مادر بزرگمو کشتن:-!
اعتراف میکنم وقتی میرم توی مغازه ی که دوربین مدار بسته داره
یجوری دوربینارو جلو طرف زیر نظر میگیرمو موقعیت یابی میکنم
.
.
.
.
.
.
که طرف فکر کنه شب میخوام بیام کل مغازرو خالی کنم
دست خودم نیست کرم درونمه
یادش بخیر قبلا با دخترا وسطی بازی میکردم این دخترهای زشت فامیل رو به قصد کشت با توپ میزدیم تو سرو صورتشون....
اعتراف میکنم بچه که بودم ماه رمضون که میشد گریه وزاری راه مینداختم که میخوام روزه بگیرم مامانم به یه زوری راضی میشد که باشه روزه بگیر منم که عاشق روزه میگرفتم ولی وقتی همه خواب بودن میرفتم سر یخچال هرچی بودونبود ومیخوردم بعدشم مینداختم گردن داداش کوچولوم ولی جاتون خالی یه سفره افطاریم برام مینداختن که نگووووو پروپیمون منم روشونو زمین نمینداختم همشو میخوردم به هیشکیم نمیدادم الان که بزرگ شدم عذاب وجدان گرفتم ولی هنوز بهشون نگفتم که من روزه نمیگرفتو یعنی اگه بگم خطر های جانی مالی عاطفی تهدیدم نمیکنه؟؟؟؟؟
Naaziii
اعتراف میکنم که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هنوزم میرم پستای اولمو چک میکنم ببینم چقد لایک خوردن:|
دیوونه هم خودتونین:///
درووود
اقا امسال رو خواستیم ماه رمضونی ادم بشیم
یک اعتراف کوچولو دارم خدمتتون که
از عصرش تا فردا صبحش کلا فووتبال داره و مجبوریم که نگاه کنیم
الانم چن روزیه که والیبال بازی دارن
بعدش هم که تو روز میخوایم بخوابیم
پس کلا وقت ادم شدن نیست
گمونم محرم و صفر هم گمونم که المپیک باشه
بعدش هم که لیگ فوتباله
تازه سال بعدش کلا فوتبال اسیا هستش دیگه
کلا وقت نیست ادم بشیم از من گفتن بود حالا
اعتراف میکنم ...ماندگاری ک بوی پیاز سرخ کرده در لباسام داره،ادکلن ۱۲۰تومنی نداره!
۶ سالم که بود شبا داداشم ک می خواست بره اب بخوره تو تاریکی راه میرفت منم به محضه اینکه اون پا میشد منم بیدار میشدم…
خلاصه یه روز داداشم بی سر و صدا پاشد رفت دست شویی دمه دست شوییمون یک چراغ ابی هست..
منم صدا رو شنیدم بیدار شدم…
بعد از این که داداشم اومد بیرون دیدم ی ادم با چهره سیاه تو نور ابی داره میاد طرف من …
منم از شدت ترس بلند شدم لیوان ابی که بغلم بود و پرت کردم طرفش …
چشمت روزه بد نبینه همچین خورد تو سرش که اصلا یادش رفت اسمش چی بوده …
اعـــــــــــــتـــــــــــــــــــــــــــــــــرافــــــــــــــ میـــکـــنـــــمـــــــــ کـهـــ :
وقتی بچه بودم فکر میکردم ایران یه کشور دیگه اس...
تا اینکه نزدیکای عید مامانم و بابام داشتن واسه مسافرت برنامه میچیدن کـ کجا بریم یــــــهــو من وسطشون پارازیت انداختم ک:بابا بابا عید بریم ایرانننن...
بابام و مامانم در اون لحظه=O_o
من در اون لحظه=^_^
اعتراف میکنم وقتی ۹سالم بود ظهر ک مامانمینا میخوابیدن هر چی توی آشپزخانه داشتیم برمیداشتم و میبرردم تو کوچه برای بچه ها کلاس آشپزی میزاشتم مثلا تخم مرغ و سبزی خورشتی و فاطی میکردم بعدم مجبورشون میکردم امتحانش کنن :-)
اعتراف میکنم بدرد بخورترین حرکت تو زندگیمو از پسرعمم که تو شیرینی فروشی کار میکرد یاد گرفتم.اینجوری که وقتی بچه بودم بهم یاد داد در جعبه شیرینی رو با این بندا ببندم☺☻
اعتـــــــــــــــــــرافــــــــــــــــــــــــــ میکنمـــــــــــ :
الان که ماه رمضون شروع شده وختایی که روزه میگیرم بعد از افطار توهم روزه بودن بر میدارم هیچی نمیخورم و همش فک میکنم روزه ام و آب نمیخورم...
لامصـــبـــ خعــــــــــلیـــــــــــ درد بدیهــــ...
خــــــــــلـــــمـــــــــــ خـــودتـونیــــــنـــــــــــــــــ...^_^
اعـــــــــــــتـــــــــــــــــــــــــــــــــرافــــــــــــــ میـــکـــنـــــمـــــــــ کـهـــ :
وقتی بچه بودم فکر میکردم که کسایی که نابینان نمیتونن گریه کنن و کسایی که لال ان نمیتونن جیغ بزنن...
تا اینکه توی یه فیلمه دیدم زنه داره گریه میکنه و سر همین سوتـــــــــــــــیــــــــــــــــــ ای دادم که هنو یادم نمیره...
خدایی مدیونین اگه فکر کنین منظور از بچگیم همین دو سه سال پیش بوده...^_^
من از اون ادم خفنام ک موقع تفریح درس میخونه
.
.
.
ولی خوب من از اون بچه بدا نیستم ک هی تفریح کنه! هر موقع شد ، شد!!! :-)
بچه خوبیم کم تفریح میکنم!!!
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 71839
کل بازدید: 530382659










