تــوخیابـون دسـتموگــرفتوآروم گــفت:
بـه اندازه ی تـمومه آدمـایی که الان دورمون هستن دوست دارم
دورمو نگاه کردم پـرازآدم بـود
خنـدیدمودستشومـحکمتــرگرفتـم
تـاآخرش لبخـندرو لـبم بـودو باهم قــدم زدیــم
شب تـو چتـ صـداش زدم..
گفت:جانم؟
گــفتم:«بیشترآدمــا شب میرن خونه اون خیابون الان خلوته خلوته..
اگه یــروزی شب اومدسراغمون..
اگه دوست دارمارفتن خونشون..
دستمو محکم بگیرو ول نکن
یه کارتن خوابم همیشه توخیابون دلمون بمونه بسه
فقـط کافیه تاصبح دست همو ول نکنیم..
کاش تا صبح دووم میاوردیم عزیزه من...کاش
داستان کوتاه
يك روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان !
لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟
پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه اینه که من برای تو
یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی
من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه
من تعیین می کنم.. مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه.
کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه وهیچی نداره.
تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی...
داداش کوچیکت هم که دو سالش هست،نسل آینده است.
امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردابتونی در این مورد بیشتر فکر کنی.
پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق
برادر کوچیکش و می بینه زیرشرو کثیف کرده و داره توی خرابي خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق
خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره تو اتاق کلفت شون که
اون رو بیدارکنه، می بینه باباش توی تخت کلفتشون خوابیده .....؟؟؟؟
میره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.
فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیه؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چیه:
سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، درحالی که جامعه به خواب عمیقی فرورفته
و روشنفکر هر کاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه نسل
آینده داره توی ... دست و پا میزنه
♡ــــــــــــــ♡قـاسـم رفـیـعـا♡ــــــــــــــ♡
مـوره مـیـبـیـنـی کـه شـر و بـا صِـفـایـوم
بِـچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
زلـزلِیـوم حادثـِیـوم بِـلایـوم
بـِچِه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
هـر روزِ جـمـعـه دلـومـه مِـبـَنـدوم
بـه پـیـنـجـلـه طـِلا و ورمِـگـردوم
کـار و بـارُم رِدیـفـه بـا خـدایـوم
بـِچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
بـه مـو بـگـو بـیـا بـه قـلـه ی قـاف
اصـلا مـو ره بـیـزَر هـمـونـجـه عـلاف!
قـِرار مـِرار هـر چـی بـیـگـی مـو پـایـوم
بـِچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
دروغ ، مـُروغ نـیـسـت میـون مـا بـاهـم
الان بـه عـنـوانِ مـثـال تـو حـرم
چـنـد روزه کـه تـو نـخِ کـفـتـرایـوم
بـِچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
چـِشـمِ مـوره گـیـریـفـتـه چـنـتـا کـفـتـر
گـفـتـه خـودش(امـام رضـا): چـنـتـاشـه خـواسـتـی وردَر
الان دَروم خـادمـاره مـِپـایـوم
بِـچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
کِـفـتـراره کـه بـُردُم از روگـنـبـد
مـورم مـو واز تـونـخِ رفـت وآمـد
تـو نـخـشـه ی او گـنـبـدِ طـِلایـوم
بـِچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
گـنـبـده نـِصـبِ شـب مـِده بـه دسـتُم
او گـفـتـه(امـام رضـا): هـر وخـت کـه بـیـیـِی مـو هـسـتـوم
مـویـم کـه قـانـع و بـی ادعـایـوم
بـِچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
وخـتـه مـیـبـیـنـُم تـوی عـالـم هـمـه
ازش مـیـگـیـرن و مِـگن واز کـمـه
گـنـبـدشـه اگـِر بـده رضـایـوم
بـِچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
گـنـبـد و مـُمـبـد نُمـوخـوام بـاصـفـا
سـی سـالـه پـای سـفـره ی ای آقـا
مـنـتـظـرِ یـک ژتـونِ غـِذایـوم
بـِچـه مـحـلـه ی امـام رضـایـوم
ولادت امـام رضـا(ع)رو تـبـریـک مـیـگـم...
#داستانک
پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح میداد که چگونه همهچیز ایراد دارد: مدرسه، خانواده، دوستان و…
مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.
روغن چطور؟نه!
و حالا دو تا تخممرغ. نه مادربزرگ!
آرد چی؟ از آرد خوشت میآید؟ جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همهشان به هم میخورد.
بله، همه این چیزها شاید به تنهایی بد بهنظر برسد اما وقتی بهدرستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست میشود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل میکند.
خیلی از اوقات تعجب میکنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او میداند که وقتی همه این سختیها را به درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است.
ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوقالعاده میرسند.
در یک تحقیق روانشناسی بررسی کرده اند که نوع شامپو علاوه بر جنس موهای شما باید با روحیه و سبک زندگی شما هم سازگاری داشته باشد و از آنجایی که خرج زندگی با طنزنویسی در نمی آید، بنده شرکت«شامپو قرژک» را تاسیس کردم و با زحمت و مشقت فراوان توانستم چند مدل شامپو این بار نه بر اساس جنس موهای شما بلکه بر اساس روحیه و موقعیت و سبک زندگی و رفتار شما تولید کرده و به مرحله بهره برداری برسانم؛ شامپو فیش قرژک: مناسب برای کسانی که در ماه هفت میلیون تومان حقوق می گیرند و هفتاد میلیون تومان خودشان به خودشان پاداش میدهند.مناسب برای مدیرهای بالایی و میانی و مناسب برای قشر کارگر. شامپو چرت قرژک: مناسب برای نمایندگانی که با کلی تبلیغ و شعار و وعده به مجلس می روند تا در آنجا چرت بزنند. شامپو استخدام قرژک: مناسب برای افرادی که اقوام آنها دارای سمت های اجرایی هستند و می توانند بدون داشتن دانش و تجربه مرتبط استخدام شوند. شامپو دلواپس قرژک: برای کسانی که از دلواپسی رنج می برند و هر روز صبح که از خواب بلند می شوند به دنبال دلواپسی در مورد یک موضوع خاص هستند. شامپو اختلاس قرژک: مناسب برای افرادی که پول بیت المال را بالا کشیده و با بیت المال در حد«بیت الحال» رفتار می کنند.هم اکنون این شامپو به کشور کانادا ارسال میشود و می تواند به عنوان صادرات غیرنفتی هم محسوب شود. شامپو سنگ پای قرژک: این شامپو دوکاربری است، یعنی هم می تواند به عنوان شامپو و همزمان به جای سنگ پا هم استفاده شود.مناسب برای کسانی که هشت سال مملکت در دست آنها بود و با نفت بشکه ای ۱۲۰ دلار تورم را به چهل درصد رساندند. شامپو تکذیب قرژک: مناسب برای افرادی که ساعت یک بعد از ظهر اظهارنظر می کنند و ساعت دو بعد از ظهر حرفهای خود را تکذیب میکنند.مثلا به مجری رادیو می گویند شما غلط کردید این سوال را پرسیدید و یک ربع بعد این مکالمه را از بیخ تکذیب می کنند. شامپو آمار قرژک: مناسب برای کسانی که دوست دارند نقاشی های خود را به عنوان آمار به مردم ارائه داده و شرایط کشور را یک طور دیگری به دیگران نشان دهند.
باز هم باران ، با گوهر های گرم و سوزان . این بار هم مانند همیشه نه بر بام خانه بلکه بر پهنای صورت طفل دلم! نمیدانم چرا در تمامی فصول سال ،دل من زمستانی است؟ یعنی دل من فصل بهار ندارد؟وقتی اینجا در زمین خشک سالی است پس چرا زمین دل من همیشه بارانی وخیس است ؟
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی جواب داد: برای اینکه من حرف می زنم! گاهی تاوان حرف زدن، قفس است.
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی جواب داد: برای اینکه من حرف می زنم! گاهی تاوان حرف زدن، قفس است.
کلاغ بدون اجازه و البته به اسم «ژان ژاک روسو» شیر کرد.
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی جواب داد: برای اینکه من حرف می زنم! گاهی تاوان حرف زدن، قفس است. تو چرا در قفس نیستی؟
کلاغ گفت: چون من حرف نمی زنم.
طوطی گفت: پس الان داری چه غلطی می کنی؟
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی جواب داد: برای اینکه من حرف می زنم! گاهی تاوان حرف زدن، قفس است.
کلاغ گفت: مرتیکه خوابیدی اون تو، تخمه کیلویی 10 تومن می شکنی تاوان تاوانم می کنی؟
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی جواب داد: برای اینکه من حرف می زنم! یه گوسفندم داریم سیگار می کشه. بیا ببینمون!
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی بادی به گلو انداخت و گفت: قفس بشکن که بیزارم، از آب و دانه در زندان.
کلاغ گفت: به امید روزی که همین جمع، بیرون قفس!
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی ماده ای آمد و روی قفس نشست و یک سکه تمام از طوطی گرفت و رفت. طوطی به کلاغ گفت: حالا فهمیدی؟
کلاغ از طوطی پرسید: داداش آتیش داری؟
طوطی گفت: نمی پرسی برای چه در قفس هستم؟
کلاغ گفت: نه!
طوطی سخن نگفت.
کلاغ از طوطی پرسید: چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟
طوطی عکسی نشان داد که در آن کرکسی داخل قفس بود.
این بار کلاغ سخن نگفت.
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی جواب داد: قفس دارم، پس هستم. اینو جدم که طوطی دکارت بود گفته.
کلاغ از طوطی پرسید: برای چه در قفس هستی؟
طوطی جواب داد: من از شما می پرسم چرا در قفس هستم؟
کلاغ گفت: این شوخیو شماره قبل کرده بودی.
طوطی گفت: می تونم می کنم. می تونی بکن.
کلاغ پرهایش ریخت و فرار کرد.
يه بابايي ميخوره زمين دستش پيچ مي خوره ، منتها تنبليش مياد بره دكتر نشونش بده دستش يه مدت همينجور درد مي كرده ، تا يه روز رفيقش بهش ميگه : اين داروخونه ي سر كوچه يه كامپيوترآورده كه صد تومن ميگيره ، آني هر مرضي رو تشخيص ميده !!!
يارو پيشِ خودش ميگه : خوب ديگه صد تومن كه پولي نيست ، بريم ببينيم چه جورياس ...
ميره اونجا ، مي بينه يه دستگاه گذاشتن ، جلوش يه شكاف داره ، روش نوشته : لطفا اسكناس صد توم...اني وارد كنيد ...
يارو صد تومني رو ميذاره ، يهو يه چيزه قيف مانند مياد بيرون ، ميگه : نمونه ادرار !!!
طرف هم با خجالت قيفُ مي بره پُر مي كنه و مياره !!!
بعد از دو سه دقيقه ، كامپيوتره يه تيكه كاغذ ميده بيرون كه روش نوشته بوده :
يكي از تاندن هاي دست شما پاره شده ، بايد يه هفته ببندينش و باهاش كار سنگين نكنيد تا خوب شه !!!
يارو كف مي كنه كه اين لامصب اينهمه چيزُ چطور از يكم ادرار فهميده ؟؟؟!!!
خلاصه كرمش مي گيره كه ببينه ميشه گولش زد يا نه ...
فرداش يه شيشه مربا ورميداره ، تا نصف توش آبِ شير ميريزه ، بعد ميده سگش توش ادرار كنه ، يه دونه از آدامساي دخترشُ هم ميندازه توش ، يه معجون درست مي كنه ، بعدم ميره همون داروخونه ، معجونش رو ميريزه به جاي نمونه ادرار !!!
كامپيوتره يه 15 دقيقه قيژ قيژ و دلنگ دلونگ مي كنه ، بعد يه كاغذ چاپ ميكنه ميده بيرون كه روش نوشته بوده :
آبِ شيرتون آهك داره ، بايد لوله كش بياريد درستش كنه ...
سگت قلبش ناراحته ، همين روزها تموم ميكنه ...
دخترت حامله س ، بايد بري خِرِ پسره طبقه پاييني رو بگيري ...
درضمن ، اگه بخواي همينجوري شيشه مرباهاي سنگين سنگين بلند كني ، تاندن دستت هيچ وقت خوب نميشه
.
سلام.این پست حاصل کار دونفره لطفالایک کنید(:
آقابادوستم رفتیم کنسرت.گفت میخوام برم دشویی بردمش دشویی(فکربدنکنیددست شویی روبهش نشون دادام تونرفتم)ازدست شویی که اومدبیرون گفت عجب سیستمی داشت لامصب.دستموبردم جلو آب به اذن خدااومد.دستمو شستم اومدم. خشکش کنم
باز به اذن خدا یه باد گرمی دستمو خشک کرد.بعد به من گفت اینجا کجا بودمنو بردی
گفتم خواننده ها وگروه موسیقی اینجا میرن.گفت دیشب کنسرت کی بود.گفتم کنسرت
محسن یگانه بود.گفت به نظرت دست شویی رفته دیشب.گفتم حتما رفته دیگه.
گفت باورم نمیشه من توهمون دست شویی کارمو کردم که محسن یگانه هم کارشو کرده. بعدشم حراست مارو به دلیل ترکیدگی لوله آب به خاطرگازگرفتگی من بازداشت کرد.
پایان.
شاید کودتا در ترکیه شکست خورده باشد، ولی کودتاگران می توانند با تحلیل رفتاری ایرانیانِ گردشگری که طی این حادثه در ترکیه بودند. تجربیات خوبی به دست آورند.
کودتاگران ترکیه تجارب حاصل شده از کودتا را ، چراغ راه کودتاهای آینده نمایند تا حداقل، زمانِ کودتای بعدی شان، از زمانِ آماده سازی خمیرِ نان بربری ما ، بیشتر باشد!
۱- بیشتر ایرانی ها در ترکیه با شلوارک تردد می کنند. تردد با شلوارک حکمتهای زیادی دارد از جمله آنکه پوشنده شلوارک دارای چست و چابکی بیشتری نسبت به شلوارپوش هاست و می تواند تصمیم های مهم را در زمان کمتری بگیرد! اگر کودتاگران در کودتای بعدی به جای پوتین و شلوارهای نظامی ضخیم و حجیم، اقدام به پوشیدن شلوارک گلدار و دمپایی لا انگشتی کنند، قطعا سرعت عمل شان بالاتر می رود و دوام بیشتری خواهند داشت!
۲- نمی دانم شما هم فیلمی را که در آن تعدادی ایرانی، در میان تظاهرات ضد کودتای مردم ترکیه، تیم فوتبال مورد علاقه شان را تشویق می کنند ، دیده اید یا نه، ولی این عمل، درس بزرگی برای کودتاچیان دارد. آنها باید در کودتای بعدی، به جای تسخیر مراکزی مثل رادیو ، تلویزیون، مقرهای پلیس و ساختمان وزرات کشور و پارلمان، ساختمان دو تیم فوتبال پرطرفدار ترکیه یعنی «فنر باغچه» و «گالاتاسارای» را تصرف کنند! شاید مردم ترکیه در مورد سیاستمداران کشورشان کوتاه بیایند ولی محال است روی سلامت بازیکنان تیم مورد علاقه شان ریسک کنند!
۳- اگر مغزهای متفکر این کودتای نافرجام فقط یک هزارم مطالب طنزی که ایرانیان درباره این اتفاق ساختند و در شبکه های اجتماعی قرار دادند را خوانده باشند، حتما می دانند که برای کودتای بعدی اصلا نیازی به اقدامات خشونت بار فیزیکی نیست و فقط کافی است تعدادی ایرانی خوش ذوق را استخدام کنند تا برای اردوغان و کابینه اش در تلگرام ،جک و لطیفه بسازند... سر ماه نشده، اردوغان و دولتش استعفا می دهند و به جزیره ای که هیچ اپراتور تلفن همراهی آنجا آنتن نداشته باشد، فرار می کنند!
۴- برخی ایرانیان این قدر مصرانه و جدی سریالهای ترکیه ای را دنبال می کنند که کودتاگران فقط کافی است برای کودتای نوبت بعد، بروند و جلوی ساخت ادامه یکی از آنها را بگیرند ... آن وقت است که برخی مردمِ سریال دوستِ ما، می روند ترکیه و پس از بازدید از نقاط توریستی و تفریحی این کشور، حکومت را هم می گیرند و می دهند دستِ عواملِ توقفِ سریالِ ترکیه ای، تا بتوانند پس از بازگشت به کشور، بقیه سریال را ببینند!
۵- اگر کودتاگران، از ماجرای «کارگر ساده» ایرانی ها (که این روزها در سفرهای تفریحی خارجکی به سر می برد) خبر داشتند، فقط کافی بود او را چند ماهی در دم و دستگاه اردوغان جا دهند... نامبرده،پس از مدتی این قدر با فک و فامیل اردوغانِ طفلی عکس می انداخت که می شد فقط با تهدیدِ افشا شدنِ این عکس ها ، اردوغان را وادار به استعفا و انتقال قدرت کرد!
دوست می دارم اما از دور .دوست داشتنی ای به اندزه ی نگاه های گره نخورده یمان وتمام حرف های عاشقانه یمان نگفته یمان و تمام اشک های نریخته یمان و تمام دوستت دارم هایی که بر زبانمان جاری نشد و تمام آنچه دور میدارد تو را از من و مرا از تو!
دوست میدارم از دور،دستان بی پرد لمس خواهد کرد دستانم را،اما تنها در. خواب و این عاشقانه شبانه می ارزد به تمام دوستت دارم های سر زبانی.
( آری من و این قلم از دور، تو را دوست می داریم)
Altair moghaddam7/8
رابین هود عرب
میگن توی زمان امام علی یه مردی میبینه که امام هر شب میره بایه گونی پر
سمت خونه یتیمان وبهشون غذا می داد آقا(بله باسوادم)این یارومیره به چندنفر میگه این مرده کیه؟
بش میگن این علی بن ابوطالب که شبها میره وبه یتیمان کمک میکنه یارو من هم میتونم این کار کنم
اونا مردک علی(ع)باخودش یه گونی پر پر میبره توگونیه پراز غذات کجا بود؟یارو چیزی نیس
حالا فرداش رابین هود عرب میره یه گونی برمیداره و ازهمه تربارهای توشهر میدزده تاگونی پرشه
بعد میرفت به یتیمان غذا میداد تا چند شب اینکار میکنه که امام میفرسته دنبالش یارو میره ببینه
امام چیکارش داره حالا مکالمه
امام:توشبها چیکارمیکنی؟
مرد:من همون کاری که تو انجام میدی
امام:مردک تو صبح تا مغرب رو دزدی میکنی وشب میری به مردم حرام میدی!
مرد: پس تو چیکارمیکنی
امام:من شبها از پول خودم به مردم میدم
شاهکار ادبی قزنفر:
شب بود و خورشید با روشنی میدرخشید،پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.
اگه یه لحظه لبخند اومد رو لبت بلایک
.ابتدایی بودم چون نمیدونستم روزاهفته رو برنامه ۳ روز رو میزاشتم توکیفم و هر ۳ روز یه بار محتویات کیفم رو خالی میکردم و برنامه ۳ روزبعدی رو میزاشتمیه بار ۳ شنبه بود از خواب بیدار شدم که اسمشم گذاشته بودم بدترین روز زندگیم اون روز حدود ۱ ساعت دیر بیدار شدم و با سرعت نور لباس پوشیدم و سوار دوچرخه شدم و رفتم طرف مدرسه رسیدم در مدرسه دیدم کیفم باهام نیست هیچی دیگه آقا برگشتم خونه تو گرما با دوچرخه مسیر هم زیاد بود یعنی دیگه نفسم بالا نمیومد رسیدم خونه با سرعت کیفم رو برداشتم و بردم باهام.رسیدم مدرسه ۱:۳۰ ساعت از کلاس اول گذشته بود اون کلاس رام نداد نیم ساعت الاف بودم تا کلاس بعدی شروع شد رفتم سرکلاس و باخ خیال راحت و اومدم کتابم رو دربیارم دیدم تو کیفم برنامه ۳ روز اول هفته توشه یعنی دیگه اعصابمداغون شده بود معلم رو گفتمش برنامم رو اشتباه اوردم گفت تو کیبرنامت رو درست میاری پس حالا که رفتی خونه کتابتو اوردی میفهمی دیگه برگشتم خونه و برنامه ۳ روز آخر هفته رو گذاشتم و برگشتم مدرسه و فکر کنم به نیم ساعت آخر کلاس رسیدم. اون قضیه دوچرخه تشنگی و له له زدن رو دوچرخه رو داشته باشین. کلاس دوم هم تموم شد کلاس سوم ورزش داشتیم رفتم دیدم ای داشلوار ورزشیم رو نیووردم :دی (الان میدونم میخواین خفم کنین ولی ببخونین خندست) هیچی دیگه تو زنگتفریح با سرعت دوباره برگشتم خونه شلوارم رو برداشتم و اهل بیت(ع) که دیدنم دیگه نتونستن خندشون رو بگیرن گفتن په چیکار میکنی هی میری هی میای منم هیچ جوابی ندادم اعصابم داغون بود. دوباره سوار دوچرخه شدم و با سرعت نور پا میزدم تو راه چون سرعت داشتم یه ماشین پیچید سردستم و با مخ رفتم تو جوب!!!! منم که دیگه داغون بودم کارد میزدی خون نمیومد سریع بلند شدم و سوار شدم و راهم رو دوباره رفتم چیزیم نشد کمی خاکی مالی شدم رفتم مدرسه و ورزشم رو کردم و برگشتم خونه رسیدم خونه لباسامدراوردم اومدم شلوار تو خونه بپوشم دیدم شلوارم نیست دودسزدم تو سر خودم!!! شلوارم رو تو مدرسه جا گذاشته بودم دوباره سواردوچرخه شدم رفتم مدرسه شلوارم رواوردم. وقتی رسیدم خونه دیگه یادمنیست چی شد احتمالا فشارم افتادبوده و غش کردم.
دنیای بچه ها دنیای قشنگیه، دنیایی که چیدمان لحظه هاش، دست دل های پاکشونه و معصومیت وجودشون، تو دنیای بچه ها دروغ و زرنگی وجود نداره،اونا تو لحظه زندگی میکنن و تمام تلاششون اینه که از همون لحظه لذت ببرن،انقدر مهربونی تو وجودشون هست که حتی، بهترین چیزهارو به غیر از خودشون برای دوستاشون هم میخوان،هیچ درکی از دروغ گفتن تو ذهنشون وجود نداره به همین دلیل حرفاشون پر از شیرینی و قشنگیه، اونا مجبور نیستن برای رسیدن به خواسته های کوچیکشون کارای ناشایست انجام بدن و شاید بدترین کاری که انجام بدن این باشه که از گریه به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواسته هاشون استفاده کنن
ای کاش حس و حال بچگی تو وجودمون کمرنگ نمیشد، کاش از لحظه هامون بهترین یادگاری هارو میساختیم، کاش برای رسیدن به خواسته هامون دل کسیو نمیرنجوندیم،کاش دل هامون پاک میموند.........
و ای کاش هر از گاهی وقتی برای توجه به کودک درونمون در نظر میگرفتیم، تا همیشه بدونه باید شیطون باشه، شاد باشه، مهربون باشه، با انرژی باشه و پاک زندگی کنه
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 20129
کل بازدید: 530501894










