دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  235203

اعتراف میکنم وقتی اشتباهی توی فورجوک دستم میره رو ی پستی و لایک میشه تا چهار صفحه بعدشم همینجوری همه ی پستا رو لایک میکنم که در حق کسی اجهاف نشه :(
بس که مظلومم من

  235131

تو روزای محرم بود منم تو پیاده رو داشتم راه میفرتم و هی دستمو میزدم ب پرچما و علمای کنار خیابون ک یهو بعد از اخرین پرچم دیدم یه نفر داره سنگ فرش گاز میزنه یکی داره ب زور سرشو میکنه تو اگزوز ماشین گفتم اینا چرا دارن از خنده میمیرن برگشتم دیدم اخرین پرچم نوشته بود : ب سوپر مارکت گودرزی خوش امدید .... هنوز دارم سعی می کنم کمرمو راست کنم بد شکست

  234953

وختی کوشولو بودم فک میکردم ما که عربی نماز میخونیم
عربام باس فارسی نماز بخونن :-):-) :-)
کوشولو بودم خو:/

  234940

اعتراف میکنم دیروز سر کلاس انگلیسی دبیر رفت بیرون.با این که ادت داشت تو کلاس کلن سرش تو موبایلش بود موبایلشو با خودش نبرد.

مام در طی ی عملیات غیر مم کن موبایلشو از رو میزش برداشتیمو به جی افش یه پی ام فش فرستادیم.

حالا اومد و نفهمید موبایلش نیست.این یه ادت کثیف(کسیف...)م داشت که به دلایل بیخود به ما منفی میداد.گوشیشم که دست ما بود و به عضای(اضای،ازای،عذای حالا هرچی) هر یه منفی ب یکی از کانتکتاش پی ام فش میفرستادیم.دیگه بعد فهمید گوشیش نیست یه سکته ی ناقص زد بعد که فهمید اون همه به کانتکتاش و مخصوصا جی افش فش دادیم کامل سکته کرد ولی بعد از اینکه نمره ی کلاسی هممونو از چهل ده داد.

درسته گند خورده شد تو نمرمون ولی ارزش ر*ی*د*ن به مخاطباشو داشت.

بهههههههههللللله
همچین دانش اموزایی هستیم ما#_#

  234739

من سر کلاس ریاضی حتی
نمیفهمم که چیو نمیفهمم ://

  234515

اعتراف میکنم
یه بار کلاس چهارم دبستان، خانوم معلم داشت یکی از بچه هارو تنبیه میکرد و گفت:چرا همچین کار بدی انجام دادی؟
پسره هم گفت:خانوم ...فلانی بهمون گفت اینکارو بکن
معلمم گفت:مگه یکی میگه برو توی جوب تو باید بری

عاغا منم جوگیر شدم اون وسط بلند شدم و (البته شاگرد اول کلاس بودم و معلما منو قبول داشتن ، فقط ادبم یکم خورده شیشه داشت از همون انفوان کودکی)....گفتم:درسته!!!

هرکی بهت گفت کمر بندتو بکش بیرون تو باید بکشی شلوارت بیفته و بگی ناهار مهمون ما؟

نمی دونم چی شد بعدش (دلمم نمیخاد بدونم)

اینم یکی از موردای جک 233162

  234346

اعتراف میکنم.
یه روز امتحان داشتیم هیچی نخونده بودم ، رفته بودم دستشویی دستمو بشورم در همون حین هی میگفتم خدایا!!
میشه امتحان نگیره بعد یهو یادم اومد کجام گفتم عه نه اینجا آنتن نمیده دوباره رفتم بیرون تکرار کردم.
خدا رو شکر کسی نبود ببینه چی گفتم.

  234345

همه ی دوستام دارن یکی یکی ازدواج میکنن و بچه دار میشن درحالی که من حتی چمدونم رو از مسافرتی که 6 سال پیش باهم رفته بودیم باز نکردم :|

  234271

من موندم چطور تو این فیلما طرف تمام اجزای چهره دزده رو واسه پلیس شرح میده تا اونا از روش بکشن!!! من حتی یادم نمیاد اعضای خونوادم چه شکلین!!!

  234262

اعتراف میکنم.
اول راهنمایی که بودم برای اولین بار رفتیم کیش.
هی میگفتن منطقه آزاده منم فکر میکردم مثل خارجه که میتونن با لباس راحت (مایو و...) برن ساحل.
ما هم که شب رسیدیم منم با مایو گرفتم خوابیدم صبح که شد رفتم کنار پنجره پرده هتل رو کشیدم.
بعدش با همون تیپ رفتم اتاقی که خاله و مامان توش بودن
گفتم: صبح به خیر پاشید بریم ساحل :)
یه لحظه هنگ کردن دوتایی فکر میکردن که خوابن هنوز منم جنی چیزی هستم که رفتم تو جلدشون.
حالا بماند که از مامان چقدر کتک خوردم واسه اینکارم :/

  234210

اعتراف میکنم.
وقتی کوچیک بودم بابام به فرچه دستشویی میگفت:مسواک رستم.
از بد شانسی ما یه همسایه به اسم رستم داشتیم یه روز فرچه دستشویی رو برداشتم بردم در خونشون گفتم: عمو رستم بفرما مسواکتون.
چشتون روز بد نبینه دیگه از اون به بعد رابطه منو پدرم مثل قبلنا نشد.
:)

  234143

من از همین الان نگران رفتاری ام که دوستام قراره تو روز عروسیم از خودشون نشون بدن!!!!!!
ای کاش میشد اون روز ببندمشون به یه درخت!!!!

  234080

اعتراف میکنم
وقتی یه چیزی رو کپی میکنم...
فکر میکنم تو شستم ذخیره شده تا Paste نکردمش شستمو هیچ جا نمیزنم.

  234016

طرف تو بیوگرافی اش نوشته "غریبه ام با این امتهانا"
اعتراف می کنم که تا قبل از دیدن این صحنه فک می کردم امتحان پسر دایی زن داداش پسر کوچیکه دختر خاله همسایه بقلی عمه مادرزن داداش همسایه بقلی عمم ایناست

  233998

صادقانه اعتراف میکنم که نمیدونستم تهرانی ها از لوله آب میخورن!!!
تاوقتی که مزه ی آبشونو چشیدم!!!ودیدم که اون چیزی که ما تولوله های آب شهرمون داریم آب نیست اصلا!شبه آبه!!!!
نه که ماتواهواز با آبه آب تصفیه کن بزرگ شدیم!!!-_-