به درجه ای از تنهایی رسیدم که خودم بازوی خودمو گاز میگیرم
به خودم میگم نکن توله سگ جاش میمونه!
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم انقد از خوابیدن بعد از الارم گوشی خوشم میاد که اگه بخوام ساعت 7 صبح پاشم الارم گوشیمو واسه ساعت 6 میزارم بعد که زنگ زد و بیدار شدم الارمو قطع میکنمو دوباره میخابم تازه وقتیم که بار اول بیدار میشم کلی فش میدم که کی این موقع صب بیدار میشه دکترم رفتم گفته قابل درمان نیس
اعتراف می کنم اسکار مسخره ترین تعارف سال رو باید بدن به جمله خواهش
می کنم بفرما بخور اخه بوداره...
بوداره که بوداره بدرک. همه خوراکیا بودارن...ولمون کن با این تعارفاشون
دو هفته بستری بودم،
برگشتم به تنظیمات کارخانه
آب هویج میخوردم،کفِش گیر میکرد به سیبیلام
خواستم بگم هنوز چیزی از ارزشهای ما دهه شصتیا کم نشده!!
اعتراف میکنم دیروز کرم درونم بیدار شد اومدم زنگ بزنم به چنتا شماره سرکارشون بزارم(بذازم)
هیشکی جواب نداد
نفر اخری که بهش زنگ زدم...
صدای اذان پخش کرد و اپراتوره اینو گفت:
"مشترک مورد نظر در حال عبادت است؟! ایشان پس از اتمام نماز با شما تماس خواهند گرفت؟!
به خدا همینو گفت!!!
.ضایه شدن من لایک واجب
اعتراف میکنم یک چیز و هرچقدر بگردی تهش مادرت پیداش میکنه
یکی از مشکلات من تو اولدبستان این بود که
نمیفهمیدم باید بعد زنگتفریح به همون کلاس رفت.
.
.
.
.
با یه اولی دیگه دوست میشدم میرفتم کلاس اونا.
اعتراف میکنم از چهار تا دسته تو مدرسه خیلی بدم میومد.
1.چاپلوس ها و پاچه خوار ها
2.بچه سوسولا
3.زورگوها
4.خرخون ها
5.خبر چین ها
عه شد پنج تا که!!!! خخخخخ
مثله منی بزن لایکو
من همونم كه اگه كسی بهم چیزی بگه جوابشو نمیدم و كل روز و تو مغزم باهاش دعوا میكنم :|
اعتراف میکنم بچه که بودم به “آبمیوه” میگفتم: “آب انگور”!
بعد سر کوچه مون یه سوپر مارکت دار مهربونی بود منم وقتی دلم آبمیوه میخواس میرفتم مغازه ش قدمم به میزه اون سوپر مارکت نمیرسید سرمو میگرفتم بالا دستامو میذاشتم رو میز میگفتم آقا یه آب انگور بدین اون بیچاره هم “آب انگور” میداد تصویر انگور رو که روش میدیم با دستم پس میزدم میگفتم نه آب انگور پرتغالی بدین D:
(من نبودما)
:)
اعتراف میکنم وقتی چهارم ابتدایی بودم با این پاک کن دو رنگ ها بود که یه طرفش آبی بود و میشد باهاش خودکار رو هم پاک کرد، وقتی معلممون میگفت که از رو مشقی که دیروز نوشتیم یبار دیگه امروزم بنویسیم، من با اون پاک کُنِ امضا قبلی معلممون رو پاک میکردم و دوباره همونو بهش میدادم و امضا میکرد، ولی بعد از یکی دو ماه فهمید و ... (حتما الان میگید گل پسر فامیل که این باشه وای به حال بقیه شون)
ولی پشیمون نیستم، آخه یعنی چی که معلما یهو واسه خودشون حال میکردن و میگفتن اخر هفته سه بار از روی تصمیم کبری بنویسید، الان ما هممون با تصمیم کبری نابغه شدیم آیا؟؟؟ همین کارا رو کردن که اکثر مردم از کتاب بدشون میاد و ازش فرارین.
در دایرهی قسمت
ما اون تیکه از کاغذیم که نوک پرگار میره توش !
اعتراف میکنم سال 84 تازه با اینترنت آشنا شده بودم هی اسم خودم رو سرچ میکردم عکسم بالا بیاد
الان که به اون موقع فکر میکنم احساس ناخوشایندی بهم دست میده!
داشتن کسی که قدر کوچکترین کاری که براش میکنی و میدونه واقعا از بزرگترین خوشبختیهای دنیاس...
***************small boy****************
اعتراف میکنم قبل اینکه عضو شبکه های اجتماعی (تلگرام و اینستاگرام و ..... ) بشم وقتی جوکای سایتو میخوندم تو دلم میگفتم این بچه ها چقدر مبتکرن که این چیزا به ذهنشون میرسه
.
.اما حالا فهمیدم هممون دستگاه کپی ای بیش نیستیم
.
.
.
.
.
.
.
البته بعضیا از نبوغشون استفاده میکنن هااا
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 54808
کل بازدید: 530303590










