دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  82607

آقا عاقا عاغا آغا هل هذا تلک ..نحن ..دیروز رفتم از عابربانک پول گرفتم..تو راه برگشت توی پیاده رو یه دخترای فامیل که خیلی دوست داشت که با من رفیق شه رو دیدم .. آقا این یه نامه اومد گذاشت تو دست ما و گفت بخونش و جواب بده ..( منم که تازه نامزد کردمو) شروع کردم به پاره کردن .. آقا یه لحظه دیدم همه مردم توی پیاده رو اینجوری شدن ؟ 0.o .. حالا خود من : ^_^ ..
تا به خودم اومدم دیدم 200هزار تومن رو با نامه پاره کرده بودم ؟؟ اصن یه وضی بود.. حالا من هیچوقت بالای 10تومن نمیگرفتم ..
من : ^_^
قوچان نژاد $_$
اسماعیل فلاح خبرنگار اعزامی صدا و سیما

  82578

قـضیه واسه ده سال پیشـهـِ
دوم ابـتدایی بــودم،بـا یـکی از هـمکلاسیام دعـوام شـده بـود...
مـارو بـرده بـودن جلو دفـتر،مـن و اون پـسره أم واستاده بودیـم کنار هـم خیلی جالب بود سره دو دیقه با هم آشتی کردیم انگار نه انگار چیزی شده :/
با خـودمون گفتیم الان ناظم میاد اولیامونو میخواد،یه کاری کنیم بیخیالمون بشن به خونه هامون زنگ نزنن
از پسره پرسیدم چیکار کنیم اینا بذارن بریم سره کلاس؟!
پسره گفت بیا الکی گریه زاری کنیم دلشون بسوزه به بابا مامانمون نگن (:
گفتم من که الکی نمیتونم گریه کنم،گریه م نمیاد^_^ چیکار کنیم؟
پسره گفت منم گریه م نمیاد..."مـــَرد بودیم مـــَرد (: "
یدفه پسره ی خوشحال برگشت گفت:بیا همدیگه رو بزنیم اشکمون دربیاد:)))
عاقــا مام فنچ بودیم حالیمون نبود قبول کردیم واسه خلاص شدن تبانی کنیم :)
گفتم: بزن :ا
عاقا این پسره یکی دو تا چک و لغَت محکم به من زد ،منم گریه م نگرفت هیچ کفری شدم گرفتم جدی جدی جلو دفتر زدمش :))
نشسته بودم رو سینه ش خیلی ریلکس داشتم خفه ش میکردم:)
دغی غن همون موقـع که من داشتم این پسره رو میزدم و این پسره دست و پا میزد ناظم اومــد منو تو اون حالت دید :ا
هـــعـــی...
خدا ازش نگذره نامرد دست ِ سنگینی داشت :(
تازه بعدشم بابام اومد یه سِتَم اون منُ زد :)
یادش بخیر....

  82575

رفتيم مسافرت بعد من رفتم تو صف دستشويي عمومي يكي از پاركا نوبت من كه رسيد يه جون اومد هم سن خودم....
گفت:داداش ميشه من زود تر برم سرپايه
منم گفتم : داداش مگه من ميخوام برم بستري بشم...
اقا هركي اونجا بود از خنده خودش و خراب كرد
بععععله

  82566

آقا شما هم اینجور بودین وقتی واسه امتاحان (امتحان-امطهان...) میخوندین معلم امتحان نمیگرفت اما وقتی نمیخوندیم میگرفت اگرم کم میگرفتی میفرستادت دفتر که خانوادت بیان
اگه مثل من بودین بکوب لایکو.

  82559

یه بار حال دوستم خوب نبود شب داشتیم با ماشین برمیگشتیم دوستم میخواست بگه صدای بوغ و نور بالا میاد از ماشین پشتیا -گفت صدای نور بالا میادlol خلاصه بعد از کلی هنگ مغزی 2 ساعت خندیدیم

  82551

عاغا اصن از موقعی که این لیست کاربران پر امتیازو دیدم خواب به چشمم نمیاد به غرعان!
همش با خودم فکر میکنم چجوری میشه مثلن آدم1275(!!!!!!!!!!!!!!!)امتیاز داشته باشه!
خو100 تا،200تا،300تا...آخه چرا فکر منو نمیکنید که به زور از منفی 70 خودمو رسوندم به مثبت5؟!!!!!!!!
عایا ناامید کردن من از ادامه ی زندگی کار خوبیست؟!
و دیگر هیچ...

  82544

با سه تا از رفیقام رفتیم تو یه باغ توت فرنگی توت بکنیم(دزدکی)از شانس بد ما طرف سگ داشت.چشتون رو بد نبینه ما بدو سگ بدو انقده به شاخه درختا برخورد کردیم دست و پا دیگه نداریم.
به افتخار سگ نگهبان بکوب لایکو...

  82515

روز آخر آموزشی سربازی بود.یعنی فرداش دیگه ترخیص بود.داشتیم با یچه ها میزدیم و می رقصیدیم.من وسط بودم به دنبکیه گفتم بندریش کن.تو رقاصا غقط من پشتم به در بود.یهو دیدم همه ساکت شدن و وایسادن.فقط من میرقصم.یهو برگشتم دسدم فرمانده داره رقصمو نگاه میکنه!
هیچی دیگه تا فرداش داشتم آشغالای پادگان رو جمع میکردم!

  82492

دیروز رفتم واسه مصاحبه استخدامی 3 نفر ریختن رو سرم 400 تا سوال پرسیدن دیگه آخرش داشتم به غلط کردن میفتادم که یکیشون گفت خبرت میدیم...
هیچی دیگه امروز دوباره تو روزنامه درخواست نیرو دادن....
بی عرضه خودتی
لایک: استخدامیت تو حلقم

  82464

وقتایی که پستام تائید میشه دیگه دلم نمیخواد پست بذارم که مبادا تائید نشه!
دلم میخواد تو اوج خدافظی کنم! :-/

  82457

بابام بازنشستس معلم بوده این بابای ما هروقت بچه ها درس نمیخوندن نوازش معلمانشون میکردن 1بار بابام ماشینشو میبره تعمیرگاه تعمیرکاره میگه خب عاغای فلان هر سیلی رو چند حساب کنم بابامم ادرس افقو بلد نبودن مجبور شدن همونجا وایسن
خدایی شاگرد انتقام جوه بابام دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  82452

اغا همسایه ما با پسر یه سالش خونه ما بودن
پسرش داشت با خواهر بزرگم تو افق بازی میکرد تا منو دید
با دستش بهم اشاره کرد و داد زد لولو!!!!!لولو!!!!!
من در حال گاز زدن دیوارا بودم که گودزیلامون اومد گفت:
اوا!!!!!فک کرد تو آدم نیستی ترسید تورو خدا نیا این اتاق بچه میترسه
من _________________
دیگه بقیه رو خودتون حدس بزنید
پیشکسوتا دستم به دامنتون اولین پستمه

  82440

بعله ما دو هفته پیش از آخرین امتحانمون خسته و مونده رسیدیم خونه که این گودزیلای 8 سالمون اومد تو اتاقمون همونجوری زل زد به صورتم گفت : از دستت ناراحتم !!! ....
منو میگی بی خبر از همه جا میگم چی شده عزیزم ؟
میگه : چرا رو لبتابت رمز گذاشتی میخواستم قسمت آخرشوووو ببینم !


من ؟!؟!!؟!
لپتاپ ؟؟؟؟
قسمت آخر چی رو میخواستی ببینی ؟
گودزیلای محترم : قسمت آخر فصل سوم game of thrones رو میگم !!
الان دنبال بلیتم که از کشور خارج شم !!!!!

  82436

دیرو رفتم کتاب تست گرفتم 24000 تومن (بعله هفت تیر کنکور دارم) نوشته چاپ جدید . هماهنگ با آخرین تغییرات کتاب درسی .
الان دارم تستاشا نگا میکنم جدیدترین تستش ماله ساله 84 هسش.
فقط ی سوال واسم پیش اومده : این کتاب ما از سال 84 تا حالا تغییر نکرده آیا؟؟؟؟؟؟؟
نه آخه این همه مؤلف و نویسنده چیکار میکنن آخه؟؟؟؟

من : ( @ ٪ )

لایکاتون تو سرم اگه اینجوری نباشم

  82434

دهه شصطیا کیا یادشونه یه سکه میذاشتیم زیر کاغذو رو یا مداد رنگ میکردیم ..عکس سکه هه رو کاغذ میافتاد..بعدش کلیییی ذوووووق میکردیم ...
هیییییی..