دلم واسه قبلنای خودم تنگ شده ....
بخیال بودم ...
ولی حالا همش تو خیالتم !!!!!!!!!!!!!

عشق آدم را داغ میکند و دوست داشتن را پخته، هر داغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای خام نمیشود.

دفترشعرهایم راسفیدمیگذارم...
بی توبودن...
نوشتن ندارد...
 درد دارد..

چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم
تمبر و پاکت هم هست
و یک عالمه حرف
کاش کسی جایی منتطرم بود…

نشانه میگیری
سنگ می اندازی و بعد خنده کنان !
لِی .. لِی .. لِی ..
پای میکوبی و میروی !
بد جور با دلم “بــــــــــازی” میکنی !

کل دنیا رو هم که داشته باشی بازم دلت میخواد بعضی وقت ها فقط بعضی وقت ها اصلا برای یک لحظه هم که شده همه ی دنیای یک نفر باشی............

هنوز برایت مینویسم درست شبیه کودکی نابینا که هر روز برای ماهی مرده اش غذا میریزد...

کاش میشد کسی عاشق نمیشد...
یا اینکه اگه عاشق میشد واسه معشوقه ش سربار نبود...
نمیدونم چرا تو این زمونه برای بعضیا تحمل کردن کسی که واسشون می میره سخته!!!!!
ولی همین آدما کسی رو که فقط واسه سرگرمی میخوادشون مث آب خوردن تحمل میکنن!!!!
نمیدونم.......

امان از این شب های تابستان
که خودت هم نمیدانی
چه مرگت هست
همه خوابند و تو میمانی
وبرنامه های تکراری هر شب
یک سکوت
آهنگی تلخ
سر دردهای دشوار
خیره شدن به خیابان
و مرور خاطرات با دسر پوزخند…

حالمان بد نیست غم کم میخوریم
کم که نه هر روز کم کم میخوریم
آب میخواهم، سرابم میدهند
عشق می ورزم، عذابم میدهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد داد شد
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما میگریخت
چند روزی هست حالم ديدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل میزنم
گا ه بر حافظ تفائل میزنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت
" ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم"

دلم میخواهد بخندم
شاد...
شاد....
شاد......
از آن خنده ها که چشم را براق میکند.. .. .. ..
اما مگر نبودنت میگذارد....

اگر چه داره پاييـــــــــــــــــــــــــــز مياد،نفس كشيدن تو هواي دو نفره ها واسه ما يه نفره ها سخته.
امــــــــــــــــــا يه چيزش خوبه!
ديگه واسه اشكام نبايد دليل دروغ بگم.
من به پاييز"حساسيت"دارم....
چشمانم به اين هوا و روزها"حساسيت"دارد.....
لايك:اميدوارم عشقت برگرده.

اری اغاز دوست داشتن است
گرچه پایان ان ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
(فروغ فرخزاد)

کمی‌عوض شدم
دیریست از خداحافــــظی‌ها غمگین نمی‌شوم
به کسی تکیه نمیکنم
از کسی انتظـــار محبت ندارم
خـــــودم بوسه میزنم بردستـــــانم
سر به زانوهایم میگذارم و سنگ صبور خــــــودم میشوم
چقدر بـــزرگ شدم یک شبه….

آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن...!