دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 109028

تاریخ انتشار : شهريور 1392

حالمان بد نیست غم کم میخوریم
کم که نه هر روز کم کم میخوریم
آب میخواهم، سرابم میدهند
عشق می ورزم، عذابم میدهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد داد شد
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما میگریخت
چند روزی هست حالم ديدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل میزنم
گا ه بر حافظ تفائل میزنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت
" ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم"