دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  204625

اقا اعتراف میکنم یه بار رفته بودیم خونه خالم دیدم دخترش هم هست منم شروع کردم بغل و روبوسی و خلاصه اینکه هی بهش میگفتم مهناز جون کم پیدایی و اینا که دیدم دارن همه با تعجب نگاه میکنن
گفتم :چیه؟چرا اینجوری نگام میکنین؟
با این حرفم همه زدن زیر خنده تنها کسی که عصبی نگام میکرد مهناز بود منم یه کم دقت کردم دیدم ای دل غافل نگو مهناز نیست و مهام پسر خالمه..!!!!
خلاصه کلی خجالت کشیدم و کلی هم معذرت خواهی کردم
ولی بازم حق رو به خودم میدم با این فک و فامیلم
موهاش از من بلندتر خودش از من لاغرتر ابروهاشم از من باریکتر
خدایی شما بودین اشتباه نمیکردین؟

  204613

امشب از آسمان بـــــــــاران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد...

امشب چشمــــــــــــانم را با آب توبه می شویم....

و کلام قرآن در دهانم می ریزم تا خواب چشمانـــــــــم را نیازآرد...

الـــتماس دعـــــا...

  204590

اعتراف میکنم بچه که بودم کف حموم رو با صابون لیز میکردم بعد عین منګلا
اسکی میرفتم
امکانات نبود میفهمی نبود بخدا

  204579

اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم ماکارانی هم مثل برنج میکارن!!!! ولی بزرگ شدم عاقل شدم فهمیدم ما درخت ماکرونی داریم!!

  204572

یک اعتراف خیلی بدی میکنم که معملا واسه شماهام پیش اومده :))
عاقا من یه بار که با مادر گرام رفتم بانک مادرم یه شماره گرفت.رفت نشست منم تشنم بود گفتم برم آب بخورم الان میام هیچی دیگه به بهونه ی آب رفتم سر اون دستگاهه.عاقا هی شماره گرفتم ، هی شماره گرفتم.بانکم خلوت بود دو سه نفر بیشتر اونجا نبودم.حالا من هی شماره میگیرم هی میندازم سطل آشغال.خلاصه مامانم که کارش تموم شد خواستیم بریم این بلندگوئه صدتا شماره پشت سر هم اعلام کرد =))همه کارکنا از تعجب شاخ دراورده بودن که چرا هیشکی نیست ولی این همه شماره زده شده =)))))
منم دیگه هرگز به اون بانک نرفتم چون یه بار بعدش رفتم تا جاده چالوس ماموره دنبالم بود خخخخخخ :دی

  204546

احتمالا با خوندن این متن همه فک میکنن یه ادم اسکل و امل پشت سیستم نشسته داره واسه خودش چرت پرت تایپ میکنه ولی طرز فکرتون واسم مهم نیس
مهم اون بالایی که خودش شاهد کارم هست
حالا چرا این طوری فک میکنین
بعد خوندن متن پایین متوجه میشید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه دوست دختر داشتم به جای اینکه فکرمو واسه بردنش به خونه خالی بزارم
////
نماز خون و روزه بگیرش کردم
////////
خدام شاهد کارم هست شاید یه در رحمت به سمتم باز کرد

  204497

یکی از دلایلی که من دوس دختر ندارم اینه که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچ کس منو جدی نمیگیره اینقد مسخره درمیارم
نخند واسم دعا کن

  204396

یکی از افتخاراتم اینه که توی دفتر انظباطی مدرسه که برا هر کسی تخلفاتشو مینویسن ...دیگ جایی نمونده مورد دیگ ای بنویسن برام
^_^ خدا حفظم کنه ^_^

  204279

اعتراف می کنم دو سال پیش تو امتحانای ترم من کلاس سوم راهنمایی بودم(الن فهمیدین من در حال حاضر دارم میرم دوم دبیرستان ) من یروز توی امتحانا گوشیمو بردم مدرسه بعد همیجوری داشتم با دوستم اس ام اس بازی میکردم که بیاد مدرسه ما از اینجا بریم خونه ما هیچی دیه خلاصه همون موقع مدیرمون اومد بره بیرون منم اونموقع گوشی دستم بود یهو یکی از دوستام بهم گف مدیر اومده گوشیتو قایم کن همون موقع مدیرمون از جلوی من رد شد من گفتم دیه کار از کار گذشته از ترس فقط داشتم خودمو خیس میکردم گفتم الن دیه گوشیمو میگیره پدرمو در میاره بعد یهو خانم برگشت صدام زد گف بیا این طرف کارت دارم منم داشت گریم میگرفت گفتم الن دیه بدبخت میشم یهو خانم برگشت گف این فرمو ببر خونه بگو پدرت امضا کنه(الن فهمیدین پدرم رئس اولیا مربیان مدرسه مون بود) هیچی دیگه نفهمید من گوشی اوردم ینی استرسی اونروز بهم وارد شد هیوقت بهم وارد نشده بود دیگه هم از اون روز به بعد جرئت نکردم گوشیمو ببرم مدرسه
لایک ازتون نمیخام فقط ابراز همدردی کنین..

  204241

♥김주희♥

#بعضی وقتا...#
←جوری می شکننت→
€که وقتی تیکه هاتو به هم می چسبونی€
¥یه آدم دیگه میشی!¥
→دلم برای قبلنای خودم تنگ شده→
₩قبلا بی خیال بودم₩
&ولی الان همش تو خیالم&

  204069

اعتراف می کنم چند روز پیش رفته بودم مسجد تا اذانو گفتن اومدم اب بخورم همزمان هم داشتم با دختر خاله ام حرف می زدم که یهو نگا کردم دیدم دارم اب سردو روش فوت می کنم خنک شه...
ینی همچین نابغه ای بودمو خبر نداشتم

فقط مدیونید فکر کنین پست اولم هستو لایکم کنین

  204039

اعتراف میکنم یکی از تفریحات سالمم این بود که شبا عینک دودی میزدمو میرفت پشه ها دور لامپو میکشتم..

  203997

اعتراف میکنم دیروز بعد از اذان صبح تو خواب و بیداری وضو گرفتم به بابام میگم :بابا نمازت تموم شد چادرتو بده منم بخونم!i! i! i
خودم-)))))
مامانم-O
بابام-!!
خواهر گودزیلام:-؟
بچه ها دم افطار واسه سلامتی همه مریضا دعا کنین خخخخخخخ
•••کورد•••

  203976

آقا اعتراف میکنم یه بار که کوچول موچول بودم با داداشم رفتیم در خونه همسایمون از قول مامانم 4 تا تخم مرغ قرض کردیم و اومدیم تو کوچه شکوندیم
آخه همیشه دوست داشتم این کارو بکنم
کلی یادش به خیر

  203889

اعتراف میکنم ینج دقبقه مونده به اذون با یه شیشه اب میشینم جلو تی وی و تا صبح جلوی دستشویی چرت می زنم و هرشب میگم فردا غلط بکنم اب بخورم ولی بازم ظهر از جلو دسشویی جمعم می کنن
:/