اقا اعتراف میکنم یه بار رفته بودیم خونه خالم دیدم دخترش هم هست منم شروع کردم بغل و روبوسی و خلاصه اینکه هی بهش میگفتم مهناز جون کم پیدایی و اینا که دیدم دارن همه با تعجب نگاه میکنن
گفتم :چیه؟چرا اینجوری نگام میکنین؟
با این حرفم همه زدن زیر خنده تنها کسی که عصبی نگام میکرد مهناز بود منم یه کم دقت کردم دیدم ای دل غافل نگو مهناز نیست و مهام پسر خالمه..!!!!
خلاصه کلی خجالت کشیدم و کلی هم معذرت خواهی کردم
ولی بازم حق رو به خودم میدم با این فک و فامیلم
موهاش از من بلندتر خودش از من لاغرتر ابروهاشم از من باریکتر
خدایی شما بودین اشتباه نمیکردین؟
اعتراف میکنم
امشب از آسمان بـــــــــاران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد...
امشب چشمــــــــــــانم را با آب توبه می شویم....
و کلام قرآن در دهانم می ریزم تا خواب چشمانـــــــــم را نیازآرد...
الـــتماس دعـــــا...
اعتراف میکنم بچه که بودم کف حموم رو با صابون لیز میکردم بعد عین منګلا
اسکی میرفتم
امکانات نبود میفهمی نبود بخدا
اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم ماکارانی هم مثل برنج میکارن!!!! ولی بزرگ شدم عاقل شدم فهمیدم ما درخت ماکرونی داریم!!
یک اعتراف خیلی بدی میکنم که معملا واسه شماهام پیش اومده :))
عاقا من یه بار که با مادر گرام رفتم بانک مادرم یه شماره گرفت.رفت نشست منم تشنم بود گفتم برم آب بخورم الان میام هیچی دیگه به بهونه ی آب رفتم سر اون دستگاهه.عاقا هی شماره گرفتم ، هی شماره گرفتم.بانکم خلوت بود دو سه نفر بیشتر اونجا نبودم.حالا من هی شماره میگیرم هی میندازم سطل آشغال.خلاصه مامانم که کارش تموم شد خواستیم بریم این بلندگوئه صدتا شماره پشت سر هم اعلام کرد =))همه کارکنا از تعجب شاخ دراورده بودن که چرا هیشکی نیست ولی این همه شماره زده شده =)))))
منم دیگه هرگز به اون بانک نرفتم چون یه بار بعدش رفتم تا جاده چالوس ماموره دنبالم بود خخخخخخ :دی
احتمالا با خوندن این متن همه فک میکنن یه ادم اسکل و امل پشت سیستم نشسته داره واسه خودش چرت پرت تایپ میکنه ولی طرز فکرتون واسم مهم نیس
مهم اون بالایی که خودش شاهد کارم هست
حالا چرا این طوری فک میکنین
بعد خوندن متن پایین متوجه میشید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه دوست دختر داشتم به جای اینکه فکرمو واسه بردنش به خونه خالی بزارم
////
نماز خون و روزه بگیرش کردم
////////
خدام شاهد کارم هست شاید یه در رحمت به سمتم باز کرد
یکی از دلایلی که من دوس دختر ندارم اینه که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچ کس منو جدی نمیگیره اینقد مسخره درمیارم
نخند واسم دعا کن
یکی از افتخاراتم اینه که توی دفتر انظباطی مدرسه که برا هر کسی تخلفاتشو مینویسن ...دیگ جایی نمونده مورد دیگ ای بنویسن برام
^_^ خدا حفظم کنه ^_^
اعتراف می کنم دو سال پیش تو امتحانای ترم من کلاس سوم راهنمایی بودم(الن فهمیدین من در حال حاضر دارم میرم دوم دبیرستان ) من یروز توی امتحانا گوشیمو بردم مدرسه بعد همیجوری داشتم با دوستم اس ام اس بازی میکردم که بیاد مدرسه ما از اینجا بریم خونه ما هیچی دیه خلاصه همون موقع مدیرمون اومد بره بیرون منم اونموقع گوشی دستم بود یهو یکی از دوستام بهم گف مدیر اومده گوشیتو قایم کن همون موقع مدیرمون از جلوی من رد شد من گفتم دیه کار از کار گذشته از ترس فقط داشتم خودمو خیس میکردم گفتم الن دیه گوشیمو میگیره پدرمو در میاره بعد یهو خانم برگشت صدام زد گف بیا این طرف کارت دارم منم داشت گریم میگرفت گفتم الن دیه بدبخت میشم یهو خانم برگشت گف این فرمو ببر خونه بگو پدرت امضا کنه(الن فهمیدین پدرم رئس اولیا مربیان مدرسه مون بود) هیچی دیگه نفهمید من گوشی اوردم ینی استرسی اونروز بهم وارد شد هیوقت بهم وارد نشده بود دیگه هم از اون روز به بعد جرئت نکردم گوشیمو ببرم مدرسه
لایک ازتون نمیخام فقط ابراز همدردی کنین..
♥김주희♥
#بعضی وقتا...#
←جوری می شکننت→
€که وقتی تیکه هاتو به هم می چسبونی€
¥یه آدم دیگه میشی!¥
→دلم برای قبلنای خودم تنگ شده→
₩قبلا بی خیال بودم₩
&ولی الان همش تو خیالم&
اعتراف می کنم چند روز پیش رفته بودم مسجد تا اذانو گفتن اومدم اب بخورم همزمان هم داشتم با دختر خاله ام حرف می زدم که یهو نگا کردم دیدم دارم اب سردو روش فوت می کنم خنک شه...
ینی همچین نابغه ای بودمو خبر نداشتم
فقط مدیونید فکر کنین پست اولم هستو لایکم کنین
اعتراف میکنم یکی از تفریحات سالمم این بود که شبا عینک دودی میزدمو میرفت پشه ها دور لامپو میکشتم..
اعتراف میکنم دیروز بعد از اذان صبح تو خواب و بیداری وضو گرفتم به بابام میگم :بابا نمازت تموم شد چادرتو بده منم بخونم!i! i! i
خودم-)))))
مامانم-O
بابام-!!
خواهر گودزیلام:-؟
بچه ها دم افطار واسه سلامتی همه مریضا دعا کنین خخخخخخخ
•••کورد•••
آقا اعتراف میکنم یه بار که کوچول موچول بودم با داداشم رفتیم در خونه همسایمون از قول مامانم 4 تا تخم مرغ قرض کردیم و اومدیم تو کوچه شکوندیم
آخه همیشه دوست داشتم این کارو بکنم
کلی یادش به خیر
اعتراف میکنم ینج دقبقه مونده به اذون با یه شیشه اب میشینم جلو تی وی و تا صبح جلوی دستشویی چرت می زنم و هرشب میگم فردا غلط بکنم اب بخورم ولی بازم ظهر از جلو دسشویی جمعم می کنن
:/
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 20301
کل بازدید: 530417096










