دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 204625

تاریخ انتشار : تير 1394

اقا اعتراف میکنم یه بار رفته بودیم خونه خالم دیدم دخترش هم هست منم شروع کردم بغل و روبوسی و خلاصه اینکه هی بهش میگفتم مهناز جون کم پیدایی و اینا که دیدم دارن همه با تعجب نگاه میکنن
گفتم :چیه؟چرا اینجوری نگام میکنین؟
با این حرفم همه زدن زیر خنده تنها کسی که عصبی نگام میکرد مهناز بود منم یه کم دقت کردم دیدم ای دل غافل نگو مهناز نیست و مهام پسر خالمه..!!!!
خلاصه کلی خجالت کشیدم و کلی هم معذرت خواهی کردم
ولی بازم حق رو به خودم میدم با این فک و فامیلم
موهاش از من بلندتر خودش از من لاغرتر ابروهاشم از من باریکتر
خدایی شما بودین اشتباه نمیکردین؟