دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  220203

اسم کانکشن وای فای رو گذاشتم==>FOZOLI

رمزشم گذاشتم===>betoche





هرکی میاد میگه اسم وای فایت چیه؟ میگم فضولی؟؟؟
میگه اذیت نکن خو...رمزش چیه؟میگم ب توچه؟؟؟

طرف هم میره
ی حالی میده ک نگو...

  220135

اعتراف می کنم یه بار تو کلاس با دوستام جمع بودیم داشتیم در مورد این آدم معروفا حرف می زدیم حالا چی گفتیم بماند "خودتون میدونید دیگه"
بعدش من میخواستم بگم این ......په زن چرتی گرفته گفتم چه زن چرتی خریده!!!!!!!!!!

  220062

اعتراف میکنم واسه اینکه داربی رو ببیم خودمو از رو پانزده تا پله انداختم پایم نیز شکست الان کل اقوام بهم میگن تازه عروس پا شکست.پریروز عروسیم بود صب بعدش خودمو از پله های پاسگاهمون انداختم.حالاا جالب اینه که چون بار اول طوریم نشد چندین بار امتحان کردم تازه بار هشتم آسیب دیدم.






خخخخخ ولی یک هفته مرخصی گرفتم.خواستم بگم همچین پلیسایی دارید.

  219918

آهای شمایی که روزی صد بار میای جملکای ارسالیتو چک میکنی; جونِ من،،،هر صد روزی ی بار میری سر خاک مرده هات ی یادی ازشون بکنی؟؟؟
از همینجا ی اخلاص بخونیم براشون

  219805

اعتراف می کنم بچه که بودم کلاس قرآن می رفتم... بعد یه عکس تو کتاب بود که نشون میداد کسی که تو مسیر مستقیم داره میره، میره پیش خدا و اونایی هم که چپ و راست رفتن افتادن تو دره و جهنم...
من تو عالم بچگی با خودم می گفتم... وااا،خوب چرا اینا چرا چپ و راست رفتن؟؟یادشون رفته؟؟ من یادم باشه رفتم اونجا تو جاده مستقیم برم! مستقیییم... همشم با خودم تکرار می کردم که مبادا یادم بره باید اون دنیا مستقیم برم!!!
آخه فکر می کردم اونایی که چپ و راست رفتن یادشون رفته که باید مستقیم برن!!

  219723

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم تلویزیون فیلم پیامبرا و امامارو که نشون میداد یا تو کتابا دور صورتشون نورانی بود من فکر میکردم واقعا همونجوری بودن کسی نمیتونسته صورتشونو ببینه
تازه شاگرد اولم بودم!
بچه بودم دیگه چیکاره من داری:-)

  219699

«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
توجه..توجه...
دخترخانومای عزیز!
عایا از ظرف شستن خسته شدین؟
عایا میخوایین اوقات بیشتری رو توی فورجوک بگذرونین؟
این دفعه که مامانتون گفت بیا ظرف بشور..اول ی نیگا به چپ..ی نیگا به راست..و بعد میتونین ظرفای کثیفو توی یخچال..فریزر و حتی فر و ماکروفر و کابینتا قایم کنین!!(البته یخچال از همه بهتره چون اگه احتمالا مامی بو برد بگین پدر و برادر عزیزتون رفتن سریخچال خوراکی هارو خوردن و ظرفشو جاگذاشتن!!)
البته اعتراف میکنم خودم از این کارا نکردم..فقط تراوشات قسمت شیطانی مغزم بود..شمام این کارارو نکنین آخر عاقبت نداره!!!.....

  219621

اعتراف می کنم یکی از تفریحات سالممون تو مدرسه اینه که میزو چسب ماتیکی می زنیم
بعد یکی رو صدا می زنیم...
فلانی؟ یه دقیقه بیا اینجا... وقتی طرف میاد می گیم یه دقیقه دستاتو بده...
طرف با تعجب دستشو میده و ما هم در یک حرکت سریع دستشو میزاریم اونجا که بهش چسب زدیم!! اعصاب طرف وقتی بیشتر خورد میشه که ما همه باهم عین خرا می خندیم!!!

  219513

عاقا اعتراف میکنم دیشب عروسی بودم بعد اینا ی دوربین، های کلاس هم دستم دادن ک ازشون عکس بگیرم،منم بلد نبودم!....اونا ژست میگرفتن(بخصوص دوستای داماد)....منم داشتم ازشون فیلم میگرفتم!:))))آخ حال داد خخخخخ!

  219462

اعتراف میکنم تازه اثاث کشی کرده بودیم تو دستشویی تو اشپز خونه

تو حال خلاصه همه جا

من میتر سیدم سوسک نباشه تو دستشویی اماده بودم با شیلنگ بهش

شلیک کنم!!!!

ایا شمام مث منین ؟؟؟!!!

  219365

اعتراف می کنم یکی از تفریحات سالمم اینه که هروقت دارم شیر گرم میکنم وای میستم تا تا لبه ی ظرف بیاد و وقتی درحال سر ریز شدنه گازو خاموش میکنم...!!!
بعدم عین خری که بهش تیتاب دادن ذوق میکنم، انگار که بمب خنثی کردم!

  219294

اعتراف میکنم بچه که بودیم(منو برادرم مهرداد) داشتیم تو حیاط توپ بازی میکردیم که توپمون افتاد تو حیاط همسایه بغلی
ایشونم که یه آقایی با قیافه خشن و دلی مهربان هستن(البته ما اونموقع فقط به ظاهر قضیه نگاه میکردیم)
خلاصه با کلی ترس دوتایی رفتیم زنگشونو زدیم و خانموشون جواب داد و گفت آقا محسن تو حیاطه و درو باز کرد...از قضا آقا محسنم داشت تمشک میچید و دستاش قرمز بود،سرتونو درد نیارم طفلی گفت بیاین بشینین رو تاب منم میام پیشتون(میخواست بهمون تمشک بده) ما که نشستیم یهو ایشون با یه کاسه و دستای خونی(بچه بودیم فک کردیم خونه^ـ^)اومد سمت ما...منو بردار شجاع تر از خودمم پا گذاشتیم به فرار،اونم کپ کرده بود که جریان چیه؟ همینطوری اومد دنبالمون تا رسید بهمون...یهو مهرداد داد زد تروخدا مارو نخور ماهک بخور(دختر دایی 7ماهمون) منم در تایید حرفش گفتم:آره راس میگه ما طعم پی پی میدیم ماهک بخور اون مزه شکلات میده (پوکر فیس)
خانمش بنده خدا که با صدای ما اومده بود بیرون از شدت خنده داشت بیهوش میشد،خودشم بدتر از اون
خوده پی پی مون >_<
ماهک شکلاتی O_o
اونا :))))
آبروی از دست رفتمون -_-

  219198

اعتراف میکنم من هنوز یاد نگرفتم که:
نمازگذار درسته یا نمازگزار
سپاسگذار درسته یا سپاسگزار
سرمایه گزار درسته یا سرمایه گذار
فروگذار درسته یا فروگزار
و....
شرط میبندم شماهم بلد نیستید...اونایی هم که فکر میکردن بلدن الان به شک افتادن
:///

  219166

وای یه سوتی خیلی وحشتناک دادم ابروم رف....رفته بودم مطب دندون بزشکی(اخه حاملم باید دندونام سالم باشه وگرنه من تحمل اون امبول وحشتناکشوندارم...)دکتره بیشووووور بهم گف درد نداری منم که همون موقه دلم درد میکرد گفتم چرا اتفاقا خیلی هم درد میکنه زیر دلم حالا دکتره ومنشیش دارن میترکن از خنده وای نفهمیدم چطو اومدم بیرون اره بامن شدید هفتاد وهشت میلیون برین سرتونو بکوبین به دبفارررر

  219060

اعتراف میکنم یهو رفتم پستونک برادر زادمو گاز گرفتم ،خوردم،مکیدم!!! خیلی اتفاقی به مغزم زد!!!
نمیدونم چرا 2ساعته اندرز گوی درونم جیغ میکشه :))))