دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  238321

تبریک به خودم بابت اینکه تا الان باجزیره ایرانسل 148 ریال تو مکالماتم صرفه جویی کردم...یعنی علت گرونی های اخیر معلوم شد...

  238320

اعتراف میکنم.....
سکوت من از مشغول بودنم نیست...!
.
.
.
.چرت و پرت هایم ته کشیدع!
لایک:همدردیم:/

  238288

به در جه ای از حواس پرتی رسیدم که توی تقویم داشتم دنبال مناسبت تعطیلی

22 بهمن می گشتم... یعنی در این حد اوضام داغونه ها...

  238283

اعتراف میکنم که وقتی فامیلامون با بچه های شیطونشون میان خونمونو میرن سروقت کامپیوترم یواشکی رو شلوار بچه شون آب میریزم بعد بلند میگم
.

.
.
.

خودتو خیس کردی فرش هم نجس شد
اونام با کلی خجالت زودی بلند میشن میرن خونشون :))

  238250

پسرعموم خیلی کوچولوعه
یه بار اومد گفت فرق دخترا و پسرا چیه؟
:|
چی میگفتم اخه؟
گفتم موهاشون بلنده؟
گفت منم موهام بلنده
گفتم ریش ندارن
گفت منم ندارم
:|
(میدونم شما درست میگبد صحیحه ولی نمیشد به اون بگم اینو میشد؟(
چی گفته باشم خوبه؟
گفتم ببین دختر بودن یعنی
شب رو پرچم صلح بخابی
صب رو پرچم ژاپن بیدار بشی
بیچاره هنگ کرد رفت :/
اشتباه گفتم ینی؟

  237861

اعتراف میــــــــکنم

من تا دوم راهنمایی فک میکردم با تزریق خون شوهر به زن میشه بچه دار شد

  237731

اعتراف می کنم هنوز با صدا هلیکوپتر ک می شنوم دوست دارم بدوم برم تو حیاط نگاه کنم
چند بارم این کارو کردم ولی نامردا همیشه لنگه ظهر میان چشام کور شد

امروزم ک صداشو شنیدم پنجره رو باز کردم همینجوری نگاه ب اسمون کردم و بالاخره موفق ب دیدنش شدم :))
اگه کسی خونه نبود میرفتم توحیاط:D

  237684

اعتراف میکنم من تهدیگ ماکارونی خیلی دوست دارم از بپگیمم همینجور بودم.
درسته؛چیز عجیبی نیست


اما...

من یه بار زمانی که چهارسالم بود،رفته بودیم خونه ی عمم برا شام. اونام ماکارونی درست کرده بودن.
چشمتون روز بد نبینه، شوهرمم کل دیشو گرفت، تهدیگارو برداشت و دیسو برگردوند.
چشمتون روز بدتر نبینه، من داد زدم:چرا تهدیگارو برداشتی؟
میخوام بخورم دیگه
+همشو؟
(به شوخی میخورد بیشتر و منم هنوز نمیدونستم شوخی چی هست و همه چیو جدی میگرفتم)-آره.
(با یک نگاه چرخشی و سنگین)+کثافت!
بقیه ی ماجرارو دیگه خودتون تصور کنین دیگه.
من:0_0
بابام: ():
شوهرعمه:&_&
سایر حضار:*=*
همچین بچه ای بودم من...

  237535

#sara_:)
_________________
اعترآف میکنـم مـن همـیشـه:|
پستـآی "مـن اونیـم کـه ...!" رو نخونـده لـآیک میزدم:)
کلی هم بـآهـآش حـآل میکردمD:
دیگه بهـش وآبستـه شـده بـودم-_-❤
تآ اینکه ایـن پروفـآیلـآی لعنتـی اومـدن://
دیـدم دختـرِ:|
4 جوک مـن هیچوخت ازت رآضی نیستم:(
مـن اولیـن شکست عشقیمو اینجـآ خـوردم:/
هیچوخت نمیبخشمت:)
_________________

  237508

اعتراف میکنم وقتی برا اولین بار زلزله امد بجای اینکه بفهمم زلزله اس و پناه بگیرم و فرار کنم سر جام خشکم زده بود و موقعیت رو تجزیه و تحلیل میکردم تا بتونم بفهممش... بعد که زلزله تموم شد دریافتم که زلزله بوده و باید فرار میکردم :)

  237406

اعتراف میکنم خواهر ندارم
بچه که بودم گفتم خدایا یه ابجی بم بده
فک کنم خدا زیادی چدی گرفت اون ارزومو
هردختری ک میرسه بم میگه داداشی :|
حالا من یه زری زدم
شما صب کن دو دقیقه صحبت کنیم باهم
بعد تصمبم بگیر ابجیم شی
اصن شاید من بهتوت چش داشتم :/

  237329

اعتراف میکنم تنها تفاوت زمان مجردیم و متاهلیم اینه که از چی بپوشم به چی بپزم و چی بپوشم تغییر کرده ^_^

  237321

اعتراف میکنم دانش اموز خرخونی که همیشه به معلم یاداوری میکرد که امتحان داریم رو بارها با جمله ی "زنگ اخر دم در مدرسه وایسا" تهدید کردیم و اون عوضی هربار به خودشیرینی خودش ادامه میداد
هیچ وقت درکش نکردم
ولی یه بار. که گفت معلم امتحان بگیره
برنامه چیدیم حالشو بگیریم
یه برگه رو الکی پر کردیم اسم اونو نوشتیم بالاش
برگه ی اونو هم زدیم به اسم شرترین بچه ی کلاس
بیچاره وقتی معلم داشت نمرشو وارد دفتر میکرد خون بالا میاورد طفلک

یا یه بار رفتیم یه کارنامه جعلی به اسمش درس کردیم
تحویلش دادیم )بعله جعلی...کف کردین؟!(
بیچاره رو ترسوندیم که اینبار ک دگ اشتباه کسی نیست
میبینی ک گند زدی اونم ایقد احمق بود دگ نرفت چک کنه ببینه اشتباه شده یا هرچی
نمیدونم شب کجا خابیده بود ولی فرداش یه دعوایی شد تو مدرسه ک بیا و ببین
هعی یادش بخیر
چقد چرک بود این بشر خخخ

  237140

شما یادتون نمیاد، یه زمانی عروسا، با گل و کیف عروسیشون میرقصیدن!

  237047

اعتراف می کنم مهم ترین دلیل عدم موفقیت من اینه که می ترسم یه روز موفق شم بعد مهران مدیری دعوتم کنه دورهمی بعد ازم بپرسه:(( عاشق شدی ؟؟؟.)) آخه جواب مامان بابام رو کی میده .
مهران مدیری D :D:
من :( :(
عدم موفقیت ;) ;)