دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

داستان کوتاه

  216921

وقتی فهمید پيانو میزنه مهربون شد.... پدر رو دید و عاشقش شد.....
چهره.... شغل پدر و یه سری مهارت لعنتی شدن احساس..... شدن وسیله برا روانی کردن یه آدم.... شدن عذاب.....
یه چند وقتی گذشت تا دختر فهمید این حس هایی که میگن دروغه..... فهمید عشق با دوتا سوال شروع میشه..... خوشگله؟ باباش چیکارس؟ بگو ببینم می ارزه یا نه؟!؟!
خلاصه، دختر گریه کرد..... باورش نمیشد.... هی به این در و اون در میزد...... آدمای جدید و امتحان میکرد اما فایده نداشت.... کسی اونو واسه خودش نمیخواست......
یه روز رسید که فهمید وقتشه بیخیال بشه و تنها ادامه بده..... از اون روز دیگه گریه نکرد..... چسبید به درس. و کار.... رفت تو فکر پول جمع کردن.....
شاگرد خصوصی شنا گرفت..... تابستونا تو مهد کودک ارف یاد داد...... زندگی براش شده بود درس و پول.....
فکرش خرید یه آپارتمان بود..... یه جای آروم.... دیگه فرقی نداشت کجای شهر باشه.... بالا پایین.. هرجا..... تنهایی میخواست......
اره....... هنوزم داره ادامه میده.... تنها..... برای زندگی تنها....... خونه ی تنها..... و سفر..... آینده براش اینه دختر کوچولوی داستان که یه روزی زندگی با همسر و دخترش واسش آرزو بود......
حالا آینده رو تنها میبینه و خودشو آدمی که کار میکنه و هر ماه میره سفر..... سعی میکنه تنهایی لذت ببره.....
چون به هر دری زد کسی اونو نخواست..... تصمیم گرفت تنها ادامه بده.......
اره...... جامعه و آدمای کثیفش که دخترک قصه رو به دیوانگی کشیدن....
94.11.7 هستی بانو

  216799

***لطفا دخترا حتما بخونن***
با عشقم دعوام میشه,دستام یخ میزنه,بابام دستمامو میگیره و میگه :دخترم نکنه فشارت افتاده ببرمت دکتر؟!
عشقم ناراحتم میکنه ,منم با مامانم دعوام میشه میرم بیرون,خبری از عشقم نیست .اما مامانم زنگ میزنه و میگه :میدونم ناهار نخوردی نا نیای لب به غذا نمیزنم .
عشقم با دوستاش میره خوش گذرونی ,برا من وقت نداره .خواهرم میاد و میگه :چیه حال نداری؟میخوای یه سر بریم بیرون ؟
عشقم بدقولی میکنه دیرم شده داداشم از سر سفره پا میشه میگه:جوجو صبر کن میزسونمت
نه انگار عشق من اونی نیس که فکر میکنم عشقمه . . .
عشق من تو خیابون نیست کادو ولنتاین و کات کردنو رفتن نیست . . .
عشق من همینجاست زیر همین سقف تو همین خونه . . . .

  216722

من و تو ‏،
"ما‏" ‏..
یه داستان خیالی و افسانه ای ‏..
‏_‏‏_‏‏_‏
الان دقیقا ساعت ‏5:51‏ صبح ‏..
بخدا بازم خوابم نبرده ‏..
ساعت ‏7‏ هم باید برم سرکار ‏،‏ کی بخوابم پس ‏..
سعید تنها ‏‏(من و اون‏) ‏،‏ تا حالا ‏2‏ یا ‏3‏ تا از پستاتو بیشتر نخوندم ‏..
اینو گفتم چون اون روز تو اون وبلاگه شد حرفمون ‏...
حرفمو پس میگیرم ‏،‏ چون هیچی از زندگیت نمیدونم ‏..
چیه خو ؟ خودت بودی اعصابمو خورد کردی ‏..‏ الانم اعصاب ندارم ‏،‏ حرفیه ؟ ‏^.‏^‏
فقط میدونم میخوای موتور بخری ‏..
اگرم خریدی مبارک باشه پسر ‏..‏
‏(صفحه داستان کوتاه‏)‏

  216680

این داستان کاملا واقعیست و با انتشار این داستان امیدواریم که مردم به راه راست هدایت بشوند سلام من محمد ۲۳ ساله دانشجوی تخصص قلب در دانشگاه تهران هستم. این داستان کاملا واقعی هستش و در راست بودن آن شک و شعبه ای نداشته باشید. داستان از اونجایی شروع شد که من و دوتا از دوستام تصمیم گرفتیم که برای امتحان عملیمون ک روزه دوشنبه ۳خرداد ماه بود نبشه قبر کنیم و یک عمل بر روی جنازه پیاده کنیم... خلاصه ما رفتیم به روستایی در شمال کشور به اسم شیشتر و سر قبر کسی رفتیم که تازه دفن شده بود ما تو یه جای امن اطراق کردیم تا نصفه شب بشه و مردم بخوابن... نصف شب ساعت ۲یا ۳بود با بچها دلو زدیم به دریا و رفتیم به قبرستون و اون قبری که از پیش نشون کرده بودیم و شروع به کندن کردم تقریبا به جنازه رسیده بودم که برگشتم و دیدم دوستانم نیستن و از ترس فرار کردن چشتون روز بد نبینه قبرستون خیلی ترسناک بود صدای گرگ و شغال از یه طرف دیدن جنازهم از یه طرف. نترسیدمو جنازه رو از خاک بیرون کشیدم کفنو ک باز کردم.... واااای سبحان الله چی بود من دیدم!!! جنازه ایو دیدم که قیافش در عرضه یک روز سیاه و شبیه ب یک هیولا شده بود خیلی ترسید بودم نتونستم جنازه رو با خودم ببرم واقعا ترسناک بود سریع ازش ی عکس گرفتم و گذاشتمش تو قبر و تند تند خاکو خشتو روش ریختم. به دوستام عکسو که نشون دادم یکیشون بالا آورد و اون یکی بیهوش شد ما تصمیم گرفتیم که عکس و مشخصاته قبرو به اهالی اون روستا نشون بدیم که ببینیم این فرد چه آدمی بوده که این عذابه الهی نصیبش شده. از یکی یکیه مردم پرسیدیم و همشون میگفتن: ک این فرد در گروه فعال نبود و همش آنلاین بود و کاری نمیکرد هرچیم بگی خودتی غرم نزن من خودمم بلا دیده همین قضیم بفرس یه گروه دیگه خنک بشی

  216299

""بنام خالق یکتا ""
پیشکش به بانوان ایران زمینم
آیا میدانستید همسر کوروش بزرگ (کاساندان )در حکومت شریک بود؟
آیا میدانستید همسر داریوش بزرگ (آتوسا )در جنگ یونان همفکر شاه بود؟
آیا میدانستید خواهر آریوبرزن ( یوتاب) جلوی سپاه اسکندر را گرفت؟
آیا میدانستید ( آرتمیز ) نخستین و تنها دریا سالار جهان هست؟
آیا میدانستید (آرتادخت) اولین وزیر زن در زمان اشکانیان بود؟
آیا میدانستید (زربانو) دختر رستم و فرمانده جنگ بود؟
آیا میدانستید (گردآفرید)با سهراب به مبارزه پرداخت؟!
آیا میدانستید (آریاتس)یکی از فرماندهان بزرگ هخامنشی بود؟
و شما بانوی ایرانی! ریشه در چنین زنانی دارید!و افتخار ایران زمینید.. دختران سرزمین من!زنده به گور نمیشدند.....
""درود بر بانوان ایران زمین""

  216298

آقا دلتون روز بد نبینه
.
.
.
.
.
.
.
من وقتی یه آهنگی بیرون میاد انقدر گوش میکنم تا دل زده بشم

از اثراتش رو بدنم اینه شبیع روانی ها شدم

همه میگن بهم خب


روانی هم خودتی

  216247

حالا که کسی اینورا نیست یه اعتراف میکنم:
حالم از شعار دادن به هم میخوره: فراموشت کردم و دیگه دوست ندارم و لیاقتمو نداشتی و....
از کل کل کردن بیزارم: نباشی دوستام هستن و دوستات هستن و این چرت و پرتا.....
.
صادقانه میگم: یه روزی رو حساب تنهایی اومدم تو دنیای مجازی، بعد بخاطر همون تنهایی وابسته شدم. الان که بزرگتر شدم میفهمم عشق نبود. همین الانشم نمیدونم عشق چیه!!! وابستگی روزی یه ساعت شد روزی بیستو یه ساعت!!!
یه روز متوجه شدم حماقته. دیدم ری.... شد تو اعصاب و احساساتم.
حالا وایسادم یه گوشه بقیه رو نصیحت میکنم.....
نه شعار میدم نه چرت و پرت میگم؛ هنوزم فکر میکنم به گذشته..... حب یقیناً 100%بد نبوده.... یه جورایی تجربه امروز رو به دیروزم مدیونم.یه روزای خوبی هم بود. گفتیم و خندیدیم و خیلی هم حال داد. اما یکم سبک سنگین که میکنم میبینم نمی ارزید..... به از دست دادن اعتمادم به آدما. خب....
حالا تریپ نصیحت برداشتم واسه اونایی که میخونن اینو.....
فقط یکم سبک سنگین کن.... ببین چی میگیری چی از دست میدی.....
زندگیم بد نیست بیام ناله کنم اما میتونستم شاد تر باشم ولی خود کرده را تدبیر نیست....
یکم هوشمندانه تر زندگی کنیم..... گاهی اوقات یکم فکر رو کاری که انجام میدهیم جلو یه فاجعه رو میگیره....

  216244

عـُـذر مـیـخـواهـــم . . .
مـَن جـــایِ خـــودم ُ امـثــالِ خــودم عــُـذر مـیـخـــواهـم !
عـُـذر مـیـخـواهـــم . . .

کـه آرایـــش غـلـیــظ,لـبـاسِ تـنـــگ مـنـاسـبِ چـشـم هـای هـیـز نـــَدارم !
صـــدایِ نــازک ، عـــزیــزم ، جــانــم دلـبـری شـیـکُ هـوس بـر انـگـیـز نــَدارم !
مـخـالـفـتـی بـا ازدواج، مـادر شـدن,زن مـتـعـهـد بـودن نــَدارم !
امـا . . .
عـــُـذر نـمـیـخـواهـم . . .
کـه هـنـوز هـم سـاده ام,
رویـــآ میــبافــَم,
عــ ـــشق میفـــَهمــم وَ
دوســـت داشـــتــنــَم اخــتصـــاصیســت!
و اگـر بـخـواهـم فـقـط یـک نـفـر را . . .تـا هـمـیـشـه تـا هـمـه جـا . . .
بـیـن هـمـه و هـمـه او را مـیـخـــواهـم !
بـرای احــسـ ــاسـی بـــودنـم ،
تـنـهـ ــایـــیی طـولـانـیَـم ،

انـتــ ـــظـارم ،
عـذر نـمـیـخـواهـم ♥

  216147

ساعت 1.20 شبه چشمام از خستگی باز نمیشه.... یادم افتاد یه روزگاری تا 5 صب بیدار میموندم چت میکردم با کسی که دوسش داشتم...... خسته بودم اما بیدار میموندم...... این یعنی حماقت!

یه آهنگ پلی کردم....... لامصب خیلی خرابم کرد...... بوی اون دوران پیچید تو اتاقم...... یادم افتاد یه روزگاری کلی تو تنهایی با این آهنگ گریه میکردم....... این یعنی حماقت!

رو کاناپه لم داده بودم یا گوشی ور میرفتم بابام رد شد گفت ببین چطور داری عمرتو هدر میدی...... یادم افتاد سه سال از بهترین سال های عمرم رو به گ... دادم..... این یعنی حماقت!

الان یه جوونم که 20 زندگی کرده، با این آدما....... آخرین باری که گریه کردم یادم نیس!
الان که دقت میکنم میبینم زندگی اینجوری باحال تره..... بیخیال چرت و پرت اطرافیان......
من که قراره آخرش برم...... نمیخوام 3 سال دیگه بگم عمرم به... رفت...... دور و برمو خالی کردم از یه مشت آشغال.... دیگه با کسی حال نکنم رک میگم بای! حس کنم حرف کسی خستم میکنه رک میگم خفه!
دوست نداشته باشم تل کسیو ج نمیدم. لبخندامو گذاشتم تو گنجه وجودم....
چند سال دیگه زندم؟؟ 20؟؟30؟؟ 20 سال مردم دار بودم و مهربون..... میخوام 20 سال دیگه رو بم بگن روانی و مردم گریز. اره من اینم.... به سبک خودم زندگی میکنم. راحت.... بی دغدغه..... دور از حماقت!
94.10.25 هستی بانو

  216057

معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع”علم بهتر است یا ثروت”بخواند؛ پسرک با صدایی ضعیف ولرزان گفت:ننوشته ام. معلم با خطکش چوبی که در دست داشت،پسرک را تنبیه کرد و او را پایین کلاس پا درهوا نگه داشت
.
.
.پسرک پایین کلاس در حالی که دستهای قرمز و بادکرده اش را به هم می مالید،زیر لب میگفت:آری ثروت بهتر است چون اگر داشتم دفتری می خریدم و انشایم را می نوشتم

  216053

دختر خانم عزیز،اگه میگی پسرا باید تو رو جای خواهرشون بدونن و باهات کاری
نداشته باشند،خب به نظرت چه عاملی باعث میشه بهت نگاه کنن و اذیتت کنن؟؟
غیر از اینه که تو یه کاری کردی که اونا نگات میکنن؟؟ درسته هرزه که باشه حجاب
نمیشناسه اما هرزه هم دنبال بیکاری مطلق نیست که هرکی رو دید انگولکش کنه
که...! تو یه قدم بردار،اونوقت میبینی که چقدر ازاون تیکه ها کم میشه...حداقلش تو
وظیفه ت رو انجام دادی،اونوقت دیگه کسی به تو گیر نمیده و همه هم تو رو جای
خواهر واقعی شون خواهند دونست...یه خواهر باحیا،نه یه.......

  215938

برای زنان مهربان سرزمینم:
گاهی وقتها کمی خودخواه بودن چیز بدی نیست.
اگر دیگران را عادت بدهی که همیشه آب میوه ی مانده ی ته دستگاه آب میوه گیری سهم تو باشد یا کتلت زیادی برشته شده یا بدمزه ترین آب نبات مانده در ظرف شکلات یا هر چیزی که دیگران دوستش ندارند ؛به مرور این می شود سلیقه ات.میشود اسباب سؤ استفاده.
هیچ کس هم نمی گوید:"آه چه موجود فداکار دیگر دوستی".
بد نیست گاهی برای خودت بهترین و خنک ترین نوشابه ها را باز کنی یا کارت پستال بفرستی،چرا سهم تو نرم ترین بالش نباشد یا بهترین یادگاری از سفر یا سرگل غذا یا حتی ساعتی از برنامه ی دلخواه تلویزیونی؟
گاهی باید مثل ملکه ها رفتار کرد.باید به دیگران فهماند در وجود هر زنی غیر از یک موجود فداکار همیشه قانع ملکه ای زندگی می کند که گاه باید عصای سلطنتش را بالا بیاورد محکم و شق و رق بر زمین بکوبد تا دیگران یادشان بیاید قرار نیست همیشه تو از پست ترین چیزها باشد.
یادت باشد تو ملکه ی زندگی ات هستی.
سلطان قلبها..........،
نه فقط مسکن و مرهم دردها.

تقدیم به همه ملکه های سرزمینم

  215904

دو دیالوگ عاشقانه:

کاوه (مصطفی زمانی) : تو واقعا اسمت اینه که نوشتی؟ یا دوس داری من نقره صدات کنم؟
رعنا (نورا هاشمی) : حالا می پرسی؟! اسمم رعناست ؛ خودم نقره رو بیشتر دوست دارم
کاوه (مصطفی زمانی) : من طلا صدات میکنم
رعنا (نورا هاشمی) : من تو رو چی صدا کنم؟
کاوه (مصطفی زمانی) : همون "تــو" خوبه... بند کفشت بازه ، طلا

_______________________________


رعنا (نورا هاشمی) : می خوام تا زمانی که نرفتم خونه ، اینجا باشی... دوست دارم از دور نگام کنی ، دوست دارم از دور تو این لباس به قد نگات کنم ؛ خوب؟
کاوه (مصطفی زمانی) : نیگات میکنم .



فیلم تحسین شده منتقدان و نویسندگان سینمای ایران
"جیب بر خیابان جنوبی - ساخته سیاوش اسعدی"

پ.ن : دلم نمیاد که نگم ... به نظرم این فیلم ارزش حداقل یکبار دیدن رو داره

  215892

کسی چه میداند
شاید همین لحظه زنی برای مرد سیاستمدارش میرقصد
یا پیانو میزند
و
آواز میخواند
و
جلوی جنگ جهانی بعدی را میگیرد

کسی چه میداند
شاید تنها شرط معشوقه ی هیتلر
به خاک و خون کشیدن دنیا بود

کسی سر از کار زنها در نمی آورد
با سکوتشان شعر میخوانند
با لبهایشان قطعنامه صادر میکنند
با موهاشان جنگ میطلبند
با چشم هاشان صلح

کسی چه می داند
شاید آخرین بازمانده ی دنیا
زنی باشد
که با شیطان تانگو میرقصد

سیاوش شمشیری


  215805

این مطلب مثل دو روح در یک بدن دوجوک در یک پسته:

1-یعنی وجدانا تحریم های تا الان با حمله ی مغولها یکطرف
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
این قطع کلیه روابط دیپلماتیک کشور پهناور جیبوتی که به علت پهناور بودنش بهش قاره جیبوتی هم میگن یکطرف دیگه
اصلا اقتصاد کشور رو نابود کرد،ایران تمام قدرتش فقط به همین نصف قدرت سیاسی جهان وابسته بود ایشالا کشور ایران روابطش رو بتونه حداقل با قدرت اول اقتصاد جهان(قاره جیبوتی ) درست کنه واگرنه تا چند ماه دیگه ما نون واسه خوردن نداریم.

آخه بشقاب زغال سنگ تویی که فقط 5برار جمعیتت ایران معتاد داره تویی که
تو جزر و مد آب هی میری زیر آب صبح میای بالا ایران اگه فوتت کنه چپ میشی تو دقیقا باما چه رابطه ای داشتی؟؟؟؟؟
هه ی اسم باحال کیا میگن از این به بعد جیبوتیو صداش کنیم زغال لند؟؟
(Zoghal land)

اینم اضافه کنم:ایران مهد افتخار و دانش جیبوتی مهد زغال و خاندانش.


2-یه تذکر بدم اگه داشتید با هواپیما از جیبوتی رد میشدید اون پایین رو اگر دیدید سیاه بود معادن زغال سنگ نیستنا الکی به امید میلیاردر شدن اونجا فرود نیاین اگر البته دیده میشد از هواپیما .