روزي كه فكر ميكردي عاشقتم /ديگري پيشت بود اينو ساده بگم
ديگه نميخوادسعي كني برگردي پيشم/روزاست كه بدون تو دلتنگ نميشم

گاهی از دور میبینمت و مطمئن تر میشوم
که “دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست”
هیچ چیز

مــدتــیـسـت دلـم شـکـسـتـه از هـمـان جـای قـبـلـی....!
کـاش مـیـشـد آخـر اسـمـت نـقـطـه گـذاشـت تـا دیـگـر شـروع نـشـوی....!
کـاش مـیـشـد فـریـاد بـزنـم:"پــــــــایــــــــان"
دلـم خـیـلـی گـرفـتـه اسـت............
ایـنـجـا نـمـیـتـوان بـه کـسـی نـزدیـک شـد...
آدم ها از دور دوسـت داشـتـنـی تـرنـد

اونایی که خیانت میکن:
میترسن از اینکه نفرین بشن چون اگه نفرین یه دل شکسته تو این دنیا بگیره .....
میترسن از اینکه واسشون ارزوی خوشبختی بشه چون از دست دادن یه ادم خوش قلب کم دردی نیست .....
ولی نه از نفرین و نه از ارزو که باید از بی تفاوتی برسن اگه طرف مقابل بریزه تو دلش و فقط سکوت کنه اون موقعست که اونـــــ دنیاشونو از دست میدن وای به حال اون روز

بعضیا ا ا ا ا ا دوستیشون مثل قرص خوردن می مونه ...
..
.
.
هر هشت ساعت یک نفر ...!!!


چقدر حالم بهم میخوره از این بعضیااااااا...

خیلــــــی سختـــــه

اطرافـــــــت پر آدمـــــــه

اما دلــ ــت

فقــط یکــــــــیُ مـی خـــــــواد..

کــه نــیســــت ..!

در آغوش تختم ،آسمان دیوار را حس میكنم
می شود در این شب سرد
از راه برسی !
جوری مرا در آغوشت بگیری
که حتی عقربه های ساعت هم...
جرات نکنند
از این لحظه ، میانمان ؛ عبور کنند...
و من به اندازه ی تمام روزهای
کم بودنت
تو را ببوسم!
... زمان را متوقف سازیم
و من ،سالها در آغوشت زندگی کنم
بی ترس از فردا ها...

امشب به سوگ ارزوهایم نشسته ام و در غم نبودنت اشک فراق می ریزم…
امشب شمع حسرت ارزوهای بر باد رفته ام ذره ذره اب میشود…
امشب برای مرگ ارزوهایم لباس سیاه پوشیده ام …
کاش امشب کسی برای عرض تسلیت به خانه دلم می امد…
کاش امشب تو بودی و دلداری ام میدادی و دفتر کال ارزوهایم را ورق میزدی …
اما…اما افسوس که تو نیستی و زندگی بی تو قشنگ نیست

این فصل دونفره هم ب پایان رسید...
وما باز هم مثل قبل "تنها"...
از فصلی میگویم ک هر که دچارش شد
شکسته شد ،پیرشد...
از فصلی ک هر لحظه اش " تنهاییم" را ب رخم کشید...
خدایا.....بس نیست؟؟!!
خسته شدم از تنهایی...

شب که میشود دستش را محکم میگیری تا موقع خواب از پیشت نرود...

خیلی ساده صبح که بیدار شدی میبینی که همش خواب بود...

لعنتی دیوانه ام کردی

♥گویند...پیش ازانکه باخبرشوی لحظه عزیمت تو ناگریزمیشوی...اه..
ای دریغ وحسرت همیشگی...ناگهان چقدر زود دیـــــــرمیشود!
لــــــیکــــــن...!
اگـــربدانی نزدیک وحتمی دانستن مـــــــــــرگ چه بهایی به هرلحظه می بخشد
دگــــــــــــــــــر...زود دیر نــــــــــــــــــمـــــــــــــــــیشود♥

گاهی باید چشمها رو به واقعیت زندگی بست‎
بغضهارو قورت داد‎
اشکی که ازگوشه چشمت سرازیرشده رو خیلی زود پاک کرد‎
نفس عمیقی کشید ‎
لبخند زد ‎
وتمام سوزش قلبت رو با بوسه ای به سیگارداد‎
تا اون بجای توبسوزه ودودکنه و تمام وجودش مثل خودت نابود بشه‎

دیگه خستم از خاطرات موندگارت..
بدم میاد از اون نگاهت...
برو نمیخوام بر گردی پیشم چون...
خوب میدونم که کنارش خوبه حالت....

چه روز زیبایی بود من با یک لبخند خستگی روزت را گرفتم و تو با یک نگاه دلتنگی را از من....
(دلنوشته خودم)

خدایا!
صبر ایوب را به رخم نکش،
عشقم را درآغوش رفیق دیدم دم نزدم...