من اسم تو را به مادرم گفتم و گفت :

در خواب همیشه می بری نامش را . . .

بد تا کردی ....

ببین چروک شدم بی معرفت ...

پشتم را خالی کنی
نمی افتم
میمیرم♥

گاهی فقط
بوی یه عطر
یه تشابه اسم
برای چند لحظه باعث میشه دقیقا احساس کنی که قلبت داره از تو سینه ت کنده میشه

اشتباه کردن ب معنای پرت شدن از یک پرتگاه نیست،با اشتباه کردن دنیا ب آخر نمیرسد؛با توکل بر خدا میتوان عاقلانه و آگاهتر بیدار شد،چرا ک انسان ممکن الخطاست و تنها این خداوند است ک دچار خطا نمیشود،...
خدایا بحق این ماه عزیز،ماه پر فضیلت رجب بخاطر خطاهای ناخواستمون ما رو ببخشو بیامرز و استغفارهامون رو بپذیر...

چـقـد ایـن روزا حـِـس خــوبـی دارم...



الـکـی مـثـلا حــال مـن خـعلــی خــوبه

عجیب درتعجبم...
خداکه خودش گفته هرچی ازم بخایدنه میگم پس چررررا....
خداااصداموداری چن ساله دارم دعامیکنما...
عاشق وپیکان جوانان خوش اومدین خخخخخخخ

دلتنگــی هايــــم را زير بغـل زده ام
نشسته ام در انتظار روز های مبـادا !
سهـــم مـــن از تــــو
همـين دلتنگـی هاييست
که بی دعوت می آينـد ...

⇦عٰاشِقِ اون لَحظَم كه بَرگَردي بِگي :⇨

✘خُب آدَم توزِنْدِگيش✘

♚يه اِشتبٰاهٰاتي ميكُنه بِبَخْشيد ...♚

⏪مَنَم بَغَلِت كُنَم آروم دَرِ گوشِت بِگَم :⏩

♥ تقدیم به عشق مجازی♥
گوشیت که خاموش میشه دیگه نیست
عکسش نیست که بری نگاه کنی تا دلتنگیت کم شه
آهنگات قطع میشن که مدام به یادش گوش میدی
نت که قطع بشه دیگه نمیری ساعتهای آنلاین شدنشو چک کنی نت که قطع بشه نمیری کامنتای زیر پستاشو بخونی
باور میکنی که نیست که قرار نیست بیاد
گوشیت که خاموش میشه به اطرافت نگاه میکنی به مامانت که تنهایی خونه رو جمع کرده تنهایی آشپزی کرده تنهایی ظرفارو شسته
به داداش کوچیکت که خیلی وقته سربه سرش نذاشتی واون الان خوابیده از بس که حوصلش سر رفته به خواهرت که خیلی وقته یه دل سیر نخندیده به کتابایی که ورق نخورده به روزها وشبا وهفته ها وماههایی که بی اون سپری شد وآینده ای که معلوم نیست چی بشه... فقط اینو مطمئنم دیگه دلم عاشقی نمیخواد حتی به بهای سالها تنهایی

میـــــدونـــــــــی اوجـــه دردو کـــــی فـــهـــمـــیدم؟
اونــــــجایـــی کــــه دیـــــدم اگــــه عشــــقم بـــه پـــام بــــمونه
بــــا خـــودم تـــــو لــــجنه دوره خــــودم میــــکشمش
اونــــجا بـــــــود که بــــهش گـــــفــــتم نمـــــیتونیــــم بـــا هـــم بــــاشیم
اونــــجا بـــــــود که بـــــهم گـــــفت "تـــــا عمــــر دارم حلــــالت نــــمیکنم
دَردَو اونـــــــجا فهمــــیدم یعـــــنی چـــــی که از فـــــرداش دیــــــدم بدونـــه اون هیــــچَم
ولـــــی دیــــگه راه بــــرگشـــــتنی نــــداشتم
خـــــُــــــدایــــا خـــــــــودت واســــش بهــــترینــارو جــــور کـــــــن...

بخیه رو بخیه می زنم رو تیکه پاره ی دلم...آخه می دونی؟!رو سرطان که چسب زخم نمی زنن!!!!.....

بچه که بودم شبا موقع خواب خیییلییی میترسیدم.... میترسیدم گرگ یا هیولا بیاد منو بخوره!!!!
حالا که بزرگ شدم بازم میترسم! اما این ترس هر روز صبح میاد سراغم ... هر روز صبح که بیدار میشم ترس دارم از گرگا و هیولاهایی که قراره تو جامعه باشون درگیر شم. از اونایی که میگن و میخندن اما تا رو برمیگردونم خنجر بدست آمادن واسه دریدنم....
اونایی که هستن اما وقتی به ی حمایت نیاز داری ساکت میشینن و شکستنمو نگاه میکنن....
از اونایی که....
.
.
آره .... من هنوز میترسم..... مثه ی دختر کوچولو ی 4 ساله....
اگه از خوبی مینویسم واسه اینه که حسابی از بدی نزدیکام ضربه خوردم.... آدمایی رو دیدم که ازم استفاده کردن اما موقع کمک فقط سکوت کردن و تماشا....
میگید حالاحالاها مونده تا آدمارو بشناسم؟؟؟؟ آره قبول
اما.... ی چیزی و خوب میدونم.... هیچکس و هیچ چیز موندگار نیس!!! واسه همین دلیلی نمیبینم بد باشم... اگه دیگرون بدی کردن خودشون و وجدانشون و خدا....
اما من اجازه نمیدم زخمهایی که خوردم منو ی گرگ کنه....
.
اون خواننده تو آهنگش گفت: تو دل یک شهر پر از فاز های منفی... راهی مخفی... پر خطر ... مار های افعی ...ایستادی تو چهارراه تردید ... درگیری. ...که سکوت کنم و مظلوم تر شم؟ اجازه بدم همه از روم رد شن؟ یا بشم ی نامرد که با طبیعت خودشو وفق داد با مرگ آدمیت؟؟؟؟

من راهمو انتخاب کردم..... خودمو میسپارم به خدا..... نه اجازه میدن کسی بم ضربه بزنه نه به کسی ضربه میزنم..... به قول شاعر : گر نگهبان من آن است که من میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
.
اینم بگم: من آدمارو شناختم..... آدما پاش بکشه واسه هم جون میدن.....
خوب و بد همیشه مقابل همن.... دو روی یک سکه. ...
اما...خیلیا هنوز انسانیت رو نشناختن..... اگه انسانیت داشتن و مرام.... خیلی مشکلات نبود...
.
مرسی از اون بالایی که بم ی قلب مهربون داد تا هیچ گرگی نتونه با آسیباش منو مثه خودش کنه...میخوام تا همیشه مثه ی فرشته دلرحم و مهربان باشم.... و قوی... :)

4/اردیبهشت/94.................... هستی بانو! :) مرسی "ن" :*

وقتی اونی رو که میخوای نداشته باشی
...همه ی آدمای دنیا هم که دور و برت باشن بازم تنهایی....میفهمی تنها ....

مهم نیست که دیگر باشی یا نه ...
مهم نیست که دیگر دوسم داشته باشی یا نه ...
مهم نیست که دیگر مرا به خاطر میاوری یا نه ...
مهم نیست که دیگر تو را با دیگری میبینم یا نه ؟!

مهم اینست که زمانی که تنها میشوی .....
زمانی که دلت گرفت چگونه و با چه رویی سر به آسمان بلندمیکنی و میگویی :

خدایا من که گناهی نکردم ... پس چه شد ؟