تاریخ انتشار : تير 1397
من فقط اندکی از تو میگویم
ناگفتنی زیاد دارم
به چه کار آید صحبت ؟
از گُلِ و عطرِ دل انگیز او
که نرسد به مشام
امشب دلم مملو اندوه و غم است
چنانِ شب هایِ دگر
سرایت کرده آشفتگیَم
به این قلم
بیا آسان گویَمت جانا
زبان شاعری را بیخیال امشب
سلام به رویِ ماه تو
دلم تنگه برای تو
جهنمِ دنیا بدون تو
بهشتِ من وجود تو
چیکار کنم برای تو
کُشته غمت عقل منو
خواهان و دیوونه ی تو
میخواد فقط خنده ی تو
پایان گرفت به قافیه ی تو
این قلم نمیگردد جدای از تو
《کیان _آشفته》











.gif)
.gif)