دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 81663

تاریخ انتشار : خرداد 1392

یادش بخیر چند سال پیش منو دوستام رفتیم طرفای کوه (نزدیک شهرمونه) اونجا BMW* زیاد بود رفتیم اونجا من خیلی میترسیدم چون حداقل 70٪ شهر خانواده منو میشناسن کافیه صورتمو بیبنن(حال کنین ادم معروفیم) خوب بعد ما دنبال این BMW ها میکردیم دورشون جم میشدیم میگرفتیمشون یک دفعه یکی امد ازم سوال کرد کیم من هول شدم خودم رو به کر بودن زدم گفتم \سلام/ هبا هبا خوشبختانه تویه فضای باز بودیم رفتم تو افق محو شدم بعد واسه برگشت من خیلی تشنم شده بود جلوم یک جوب بود توش اب خوردم هواسمم به دورو بر نبود از تشنگی ضمن اینکه ابش شور بود و ... بعدبه اندازه یک بشکه اب معدنی اب خوردم چشتون روزه بد نبینه دیدم یک BMW توش پی پی میکرده منم که ابو زده بودم بالا نمیشد ریختش بیرون چند روزم مریض شدم رفتیم دکی گفت چته بش گفتم تو یک کاسه یک چیزه زرد بوده منم تشنم زیادی بوده فکر کردم ماشایره زدم بالا
نتیجه ای که گرفتم دیگه هیچوخت اذیت BMW ها نکنم


******نکته: BMW همون خر خودمونه ولی با کلاس تر