يه دفعه رفته بوديم دنبال مامانم ، بابام گفت شمارشو بگير بگو كجا بيايم
منم تا گرفتم ديدم بوق اشغال ميزنه ... گفتم مشغوله
يكم بعد دوباره زنگ زدم باز مشغول بود
گفتم حتما منو داره ميگيره ... منتظر موندم ديدم نه... باز من زنگ زدم باز مشغول... باز زنگ باز مشغول...
به بابام گفتم همين كه من ميگيرمش اونم همون لحظه به من زنگ ميزنه انگار ...
خلاصه نيم ساعت ما ميچرخيديم و من همچنان زنگ و مشغول...
بابام گفت مگه ميشه تا تو زنگ ميزني اون زنگ بزنه همون موقع ؟
گفتم اينا ديگه ... نگاه كردم ديدم يه ساعته دارم به خودم زنگ ميزنم ...
نمایش مطلب شماره 243798
تاریخ انتشار : تير 1397
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید امروز:
18736
بازدید دیروز: 54808
کل بازدید: 530292962
بازدید دیروز: 54808
کل بازدید: 530292962










