*(یا تا آخر بخون یا اگه حوصله نداری بخونی لایک کن بعد برو توروخدا من کلی ذحمت کشیدم)*
اعتراف می کنم ی بار که مریض شدم
دکتره آمپول داد...
منم در دوران گودزیلاییت!
پرستاره بد اخلاق بود....منم لجباز !
چند نفری هم حریفم نبودن...
منم گودزیلایی بودما
دیدم دارن منو شکست میدن..
.تو دلم گفتم: ماذا تفعل یا الهی؟
گفتم من دشوئی دارم(اینو مثه جناب خان بخون..آفرین!)
خلاصه تو راه برگشتن از دشوئی فرار کردم!
از بیمارستان دویدم بیرون
رفتم کنار موتور بابام وایسادم...
بابای بیچارم از در بیمارستان اومد بیرون
منو دید اومد گفت بیا دیگه!
آمپول نزنی می میری ها!
من: بمیرم بهتر از اینه که
اون عجوزه(!) بهم آمپول بزنه!
بابام: ..........
من:کمک!
مردم: O_o
بقیه اشو اشکام امون نمیدن!
من حالا شدم این:
دارن واسه یه عده تنبل
که حوصله لایک کردن ندارن
و خودمم جزوشونم(!)
جوک می نویسم
فردا هم امتحان ریاضی دارم...
آیت ا... مدرسه هستم.
پس نتیجه می گیریم که
خواهرم حجابت!
نمایش مطلب شماره 218737
تاریخ انتشار : اسفند 1394
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید امروز:
12631
بازدید دیروز: 71839
کل بازدید: 530389374
بازدید دیروز: 71839
کل بازدید: 530389374










