دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 191689

تاریخ انتشار : بهمن 1393

دوره هنرستان یه بار روپوش پوشیدیم بریم سایت کامپیوتر سایتمون گوشه حیاط بود تازه زنگ تفریح تموم شده بود همه سر کلاسا بودن کلاس ما هم داشتیم میرفتیم سایت از تو راهرو رد میشدیم بریم سمت حیاط من و دوستم داشتیم شوخی میکردیم یهو من با دست به دفتر مدیر اشاره کردم گفتم اینجا رو به آتیش میکشما بعد یهو از پشت یه نفر چنگ انداخت روپوش سایت و روپوش مدرسم و همه رو تو مشتش گرفت برگشتم دیدم ناظم مون بود گفت کجا رو ؟ هیچی دیگه همچنان در حال راه رفتن بودیم منم مونده بودم همونجوری هیچی نگفتم چند قدم رفتیم رسیدیم به دفتر معلما اون ول کرد رفت بقیه دوستام هم با خنده از پشت داشتن میومدن ببینن چی شده خدا رو شکر به خیر گذشت تازه بعدش فهمیدم چه جمله تابلویی گفتم ولی دمش گرم هیچی نگفت همون موقع هم داشت با لحن جدی شوخی میکرد کلی ضایع شدم آخه ناظم پشت سر ما چیکار میکرد یهویی؟