دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  198901

چشم بندازے میبینے منو
همون دخترے کہ
پشت بہ تمام دنیا ایستاده
و رو بہ توست
همون دخترِمغرورے کہ تنهاباتو مهربونہ
همون دخترِسردے کہ
براے تو از همہ خونگرم تره
منم همون دخترے کہ
در غمگین ترین لحظاتش کنارِتو طوریہ کہ فکر میکنے
شادترین دخترِشهرِ
آره منم همون دختر…
نگاهے بنداز ; تا ببینی...خودم و مهربونے هامو
ساد کہ نیست..برای اولین بار بہ کسے گفتم
همیشہ تو قلبم میمونے

این حرفو به هیشکی نگفتم....………

  198838

عــاقا اعتراف میکنم مــن تا چن وقت پیش نمیدونستـــم اســمِ دیگـــه ی آلوچـــه،گوجــه سبزهـ :|
یه بار کــه انقــــد همه تعریف گوجه سبزو کردهـ بودن رفتم به گوجه سبز (دقت کنین به گوجه فرنگیِ سبز) نمکـــــ زدم بعدم خوردمش ×_×
فقــــط یادمه خیلی بد مزهـ بود :((((
اَهههههههههــ
آخههههـ چرا مـــــــن :/؟!
همیشه چوبِ سادگیمو خوردم اصن ^_^

  198818

مآ ســـــآده بَر ميايم اَز پَسِ حَريـــــق....


سَربآزا جَمعَن مِثل شَطرنج قَوي....


نَزديكه هَمش نَفَس به حَريق...


تو جَنگآ يآد گرفتيم نَترس بِزنيم....


هَمـــــَش بِبَريم...




+مُستطَيل+

  198803

اعتراف میکنم بچه که بودم عاشق "نمـــک "بودم !

ظهرا ک مامانم میخوابید عین دزدا میرفتم سریخچال ماست برمیداشتم یه عالمه توش نمک میریختم!!^ـــ^

اینقد با اشتها میخوردم یکی نمیدونس فکرمیکرد دارم گوشت بره میخورم!!0ـــO
اصن بچه نبودم که دیوونه بودم !!والا بوخودا!

  198710

دوست داشتنی ترین رابطه ها ،
رابطه هایی دو طرفه اند ...!
یعنی
هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش ...!
هر دو خطر می کنند ...!
هر دو وقت می گذارند ...!
هزینه می کنند ...!
هر دو برای یک لحظه بیشتر،
درکنارهم بودن...

با زمان هم میجنگن

  198558

جآي عاشقي كِنجي زِندون نيه

خِدايا اين چه رسميه؟


اَمي دِنيا نآمرديه...

هَر چي مَرد و پَهلوونه زِندون نيه...

جِنآبــــــِ قآضي مه حِكمِ بَزِن اِبَد

مه سَرنوشت بَئيه بَد

مه يآر بآ غريبه دَكنه وَصلت

زَمونه ره كَمبه لَعنَت

بشنوسمه ته مآر بَيته تسه خَنه

خِشبَخت بَوي بي معرفــــت



شُمآلياش گِرفتن چي ميگَم...

  198554

اعترافات یک زن
دیشب اینترنت قطع بود...
کلی کار کردم!
بعدش ظرفارو شستم!
خونه رو جارو کردم!
.
.
غذا پختم
.
.
.

.
.
.

.
.

.
دیگه کم کم داشتم به شوهرم علاقمند میشدم که نتم وصل شد!!!

  198544

اعتــراف میـکنــم ؛؛؛
.
.
بچــه کـه بــودم .. وقتــی آب لـولـه قطــع میشــد ، بــرا نمــاز فــورا" تیمــم میـگرفتــم ...
نگــو حـالـا تـو خـونـه آب داشتیــم ..
چقـــــــد بـاهـوش بــودم مــن !
بــرم بـرا خــودم اسفــند دود کنــم !
^_^

  198477

اعتراف میکنم بعضی از نوشته های عاشقانه واااقعن منو تحت تاثیر قرار داده!!! مخصوصاً دستگاه گوارشمو!!!! اصن سیستم گوارشم ریخته به هم عجییییب! !!! :////
فقط اینو بگم: یکم مراعات کنین خواهشن!!! بچه تو جمع نشسته!!! :///
والا با این عاشقانه هاشون!!!! :////

  198439

سلاااااااااام( بله دیگه منم با ادبم )
نزدیک خونه ما یه جوی آب هست،بچه که بودم همیشه پر از آب بود و انواع ماهی هم داشت.باید اعتراف کنم 5 سالم که بود رفته بودم ماست بخرم با دوچرخه بودم.برگشتنه از کنار جوی آب میومدم که یهو چشمم به یه ماهی بزرگ افتاد اینجوری(●!○) عاقا منم هول کردم با دوچرخه ماست رفتم توی آب به سمت ماهی که بگیرمش؛ )))
حسابی خیس شدم:))) دیدم همه دارن زمین رو گاز میگرفتن:)))
من:(
ماهی:)
ماست:|
آدمهای اطراف( 0!o)
خب بچه بودم مثل الان نخبه نبودم؛ )))
این حرکت چندتا لایک داره...ببینم هاااا

  198331

اعتراف میکنم
.
.
.
.
.
پارسال تا حالا که مسنجر رو گوشیم نصب کردمبا بیش از 1000 اسم دختر اشنا شدم که تا حالا نشنیده بود


یکتا ،رز،اسما و.....

  198316

عاقا اعتراف میکنم ما هروقت درس میخوندیم یه نفر هم نمیومد توی اتاقمون.باور کن 10 ساعت درس میخوندیم کسی سراغمون رو نمیگرفت
(0! O) حالا کافی بود دستمون میرفت سمت گوشیمون صد نفر میریختن توی اتاقمون:) تو مگه درس و امتحان نداری چقدر با این گوشی ور میری؛ ) سوخت اون گوشی؛ ) خاموشش کن؛ ) دختره یا پسره کار و زندگی نداره 24 ساعت بهت اس میده؛ ) یعنی اصلا به چیز خوردن میافتی ها:)
خداییش دهه 60 یعنی دهه مظلومیت.
موافقهاش لایک رو بزنند...

  198167

اعتراف میکنم برنامه غذایی خونه ما اینطوریه که شب شنبه مامان آش رشته درست میکنه که جوابگوی کل محله هست. و اون شب فقط 20%غذا مصرف میشه.حالا فرداش واسه ناهار میگیم مامانی ناهار چی هس میگه من که آش میخورم شمام یه فکری به حال خودتون بکنین. واسه شام میگیم حالا مامی شام چی داریم:میگه من و باباتون که آش میخوریم شما هم فکری به حال خودتون بکنین. وتا آخرهفته و آش رشته دیگه قضیه همینه. خب یه دفه بگو برو بمیر دیگه مادر من
البته راز سلامتیشون هم تو همین غذاهاست ها.الهی 120 ساله شن.

  198107

اعتراف میکنم تا چندسال پیش فک میکردم اگه توخیابون ازماشینا سبقت نگیری به جایی که میخوای بری نمیرسی.

  198052

اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که
روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود
مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده
و وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمیشه
کلی کیف می کردم ...
حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد