چشم بندازے میبینے منو
همون دخترے کہ
پشت بہ تمام دنیا ایستاده
و رو بہ توست
همون دخترِمغرورے کہ تنهاباتو مهربونہ
همون دخترِسردے کہ
براے تو از همہ خونگرم تره
منم همون دخترے کہ
در غمگین ترین لحظاتش کنارِتو طوریہ کہ فکر میکنے
شادترین دخترِشهرِ
آره منم همون دختر…
نگاهے بنداز ; تا ببینی...خودم و مهربونے هامو
ساد کہ نیست..برای اولین بار بہ کسے گفتم
همیشہ تو قلبم میمونے
این حرفو به هیشکی نگفتم....………
اعتراف میکنم
عــاقا اعتراف میکنم مــن تا چن وقت پیش نمیدونستـــم اســمِ دیگـــه ی آلوچـــه،گوجــه سبزهـ :|
یه بار کــه انقــــد همه تعریف گوجه سبزو کردهـ بودن رفتم به گوجه سبز (دقت کنین به گوجه فرنگیِ سبز) نمکـــــ زدم بعدم خوردمش ×_×
فقــــط یادمه خیلی بد مزهـ بود :((((
اَهههههههههــ
آخههههـ چرا مـــــــن :/؟!
همیشه چوبِ سادگیمو خوردم اصن ^_^
مآ ســـــآده بَر ميايم اَز پَسِ حَريـــــق....
سَربآزا جَمعَن مِثل شَطرنج قَوي....
نَزديكه هَمش نَفَس به حَريق...
تو جَنگآ يآد گرفتيم نَترس بِزنيم....
هَمـــــَش بِبَريم...
+مُستطَيل+
اعتراف میکنم بچه که بودم عاشق "نمـــک "بودم !
ظهرا ک مامانم میخوابید عین دزدا میرفتم سریخچال ماست برمیداشتم یه عالمه توش نمک میریختم!!^ـــ^
اینقد با اشتها میخوردم یکی نمیدونس فکرمیکرد دارم گوشت بره میخورم!!0ـــO
اصن بچه نبودم که دیوونه بودم !!والا بوخودا!
دوست داشتنی ترین رابطه ها ،
رابطه هایی دو طرفه اند ...!
یعنی
هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش ...!
هر دو خطر می کنند ...!
هر دو وقت می گذارند ...!
هزینه می کنند ...!
هر دو برای یک لحظه بیشتر،
درکنارهم بودن...
با زمان هم میجنگن
جآي عاشقي كِنجي زِندون نيه
خِدايا اين چه رسميه؟
اَمي دِنيا نآمرديه...
هَر چي مَرد و پَهلوونه زِندون نيه...
جِنآبــــــِ قآضي مه حِكمِ بَزِن اِبَد
مه سَرنوشت بَئيه بَد
مه يآر بآ غريبه دَكنه وَصلت
زَمونه ره كَمبه لَعنَت
بشنوسمه ته مآر بَيته تسه خَنه
خِشبَخت بَوي بي معرفــــت
شُمآلياش گِرفتن چي ميگَم...
اعترافات یک زن
دیشب اینترنت قطع بود...
کلی کار کردم!
بعدش ظرفارو شستم!
خونه رو جارو کردم!
.
.
غذا پختم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیگه کم کم داشتم به شوهرم علاقمند میشدم که نتم وصل شد!!!
اعتــراف میـکنــم ؛؛؛
.
.
بچــه کـه بــودم .. وقتــی آب لـولـه قطــع میشــد ، بــرا نمــاز فــورا" تیمــم میـگرفتــم ...
نگــو حـالـا تـو خـونـه آب داشتیــم ..
چقـــــــد بـاهـوش بــودم مــن !
بــرم بـرا خــودم اسفــند دود کنــم !
^_^
اعتراف میکنم بعضی از نوشته های عاشقانه واااقعن منو تحت تاثیر قرار داده!!! مخصوصاً دستگاه گوارشمو!!!! اصن سیستم گوارشم ریخته به هم عجییییب! !!! :////
فقط اینو بگم: یکم مراعات کنین خواهشن!!! بچه تو جمع نشسته!!! :///
والا با این عاشقانه هاشون!!!! :////
سلاااااااااام( بله دیگه منم با ادبم )
نزدیک خونه ما یه جوی آب هست،بچه که بودم همیشه پر از آب بود و انواع ماهی هم داشت.باید اعتراف کنم 5 سالم که بود رفته بودم ماست بخرم با دوچرخه بودم.برگشتنه از کنار جوی آب میومدم که یهو چشمم به یه ماهی بزرگ افتاد اینجوری(●!○) عاقا منم هول کردم با دوچرخه ماست رفتم توی آب به سمت ماهی که بگیرمش؛ )))
حسابی خیس شدم:))) دیدم همه دارن زمین رو گاز میگرفتن:)))
من:(
ماهی:)
ماست:|
آدمهای اطراف( 0!o)
خب بچه بودم مثل الان نخبه نبودم؛ )))
این حرکت چندتا لایک داره...ببینم هاااا
اعتراف میکنم
.
.
.
.
.
پارسال تا حالا که مسنجر رو گوشیم نصب کردمبا بیش از 1000 اسم دختر اشنا شدم که تا حالا نشنیده بود
یکتا ،رز،اسما و.....
عاقا اعتراف میکنم ما هروقت درس میخوندیم یه نفر هم نمیومد توی اتاقمون.باور کن 10 ساعت درس میخوندیم کسی سراغمون رو نمیگرفت
(0! O) حالا کافی بود دستمون میرفت سمت گوشیمون صد نفر میریختن توی اتاقمون:) تو مگه درس و امتحان نداری چقدر با این گوشی ور میری؛ ) سوخت اون گوشی؛ ) خاموشش کن؛ ) دختره یا پسره کار و زندگی نداره 24 ساعت بهت اس میده؛ ) یعنی اصلا به چیز خوردن میافتی ها:)
خداییش دهه 60 یعنی دهه مظلومیت.
موافقهاش لایک رو بزنند...
اعتراف میکنم برنامه غذایی خونه ما اینطوریه که شب شنبه مامان آش رشته درست میکنه که جوابگوی کل محله هست. و اون شب فقط 20%غذا مصرف میشه.حالا فرداش واسه ناهار میگیم مامانی ناهار چی هس میگه من که آش میخورم شمام یه فکری به حال خودتون بکنین. واسه شام میگیم حالا مامی شام چی داریم:میگه من و باباتون که آش میخوریم شما هم فکری به حال خودتون بکنین. وتا آخرهفته و آش رشته دیگه قضیه همینه. خب یه دفه بگو برو بمیر دیگه مادر من
البته راز سلامتیشون هم تو همین غذاهاست ها.الهی 120 ساله شن.
اعتراف میکنم تا چندسال پیش فک میکردم اگه توخیابون ازماشینا سبقت نگیری به جایی که میخوای بری نمیرسی.
اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که
روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود
مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده
و وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمیشه
کلی کیف می کردم ...
حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 20301
کل بازدید: 530431312










