دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  199754

خنده دار نیست اما تاسف باره
دیروز داشتم از یه جایی رد میشدم
دوتا پسر 12/13 دیدم یکیشون داشت سیگار میکشید!!!
منم حس انسان دوستانه ام بهم گفت که راهنماییش کنم
گفت اقا پسر سیگار خیلی بده نکش بخصوص الان که خیلی برات زوده
اونم در جواب گفت: اشکال نداره !! تازه مگه تو پولشو میدی!!
دلم میخواد میکشم
منم اینو که شنیدم حرصم گرفت
گفتم: نه منظورم اینه سیگار کمه برات
راست میگی اصلا به من چه
تریاک بکش حشیش بکش والاااا
بغل دستیش عاقلتر بود بهش گفت احمق اون خوبیتورو میخواد.
دوره راهنمایی کردن هم به سر اومده متاسفانه

  199577

اعتراف می کنم بچه که بودم یه مغازه دار داشتیم . هر موقع میرفتم مغازش هرچی ازش می خواستم می گفت یکی یا ده تا ؟
بعد تصمیم گرفتم بزرگتر که شدم پول در بیارم تاهر موقع اینا پرسید با غرور بگم ده تا.ولی
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
حالا هم که بزرگ شدم هیچ غلطی نکردم . هنوز هم یکی می خرم تازه همینم از وقتی بابام پول توجیبیم را قطع کرده نسیه می خرم:(((
دی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه قراره فردا فرطی بمیرم مگه خرم دنیا را جدی بگیرم

  199515

اعتراف میکنم بعضی شبا که گشنه م میشد میرفتم از تو یخچال پنیر خالی می گرفتم می خوردم.
یه بارم چایی خشکو ریختم تو آب سرد بعد خوردمش .
کلا هر شب یه چیز جدید رو امتحان می کردم .
آخرا کارم به خوردن پوست مداد کشیده بود.:ا
من:)))))
پنیر خالی:ا
چای خشک:ا
آب سرد:ا
مداد:ا
پوست مداد:ا
معده من*_*
و بازم من^_^

  199478

اعتراف ميكنم تا همين چند سال پيش فكر ميكردم از قاشق چاي خوري چاي ميخورن !!!!

  199361

اعتراف میکنم اجازه بده باشه اعتراف می کنم، نزن آقا اعتراف میکنم که:
این برآمدگی روی موس پد های کامپیوتر که برای راحتی مچ دسته، من مدت ها فکر می کردم برای اینه که موسو بذاری روش و با اعتماد به نفس این کارو می کردم
آخه خیلی شبیه موس بود بعله دیگه اینجوری بودم من....

  199291

اعتراف میکنم

.
.
.
.
.
الان اومدی ببینی من چیو اعتراف می کنم. ینی فکر می کنی انقدر نادونم که اون کارو اعتراف کنم. برو خجالت بکش. انقدر تو زندگی ملت سرک نکش


عه! !برو دیگه.

  199258

قابل توجه دوستان سمپادی ک کنکور دارن امسال
عایا توجه کرده اید ک فقط تا یه ماه دیگه سمپادی هستین؟؟؟
هعییییی دلاتون تنگ میشه بعدا...از همین الان به اینهمه سال فک میکنی چ زود گذشت با اینکه خونمونو تو شیشه کردن کی باورش میشه 7 سال تموم شد؟؟؟!!!

  199244

آقا من پشتیبان اینترنت یکی از isp ها هستم (نمیگم کدوم ...چیه میترسم خب؟!!!)
اعتراف میکنم بعضی وقتا از دست مشترک ها وسط تماس میزنم رو mute و میخندم . خب بابا تو که نمیتونی مگه زورت کردن انگلیسی بخونی...
ی دو 10 - 12 روز پیش مشترک تماس گرفته میگه سال نو مبارک . یا یکی امروز 15 ام زنگ زده روز مرد به باباتون تبریک میگم . دو ساعت تشکر کردم حالا میگه اگه متاهلین به شوهرتون مبارک باشه

  199234

سلام عزیزان...
سلام ب همه ی هموطنان عزیز...

عاقا کار از اعتراف گذشته من همین الانشم تو هیچ سایتی (غیر از فور جوک) لایک نمیزنم! نظر هم نمیدم!! آخه میترسم هک بشم یا ویروس بگیرم!!!

بی سوادم خوتی من دیپلم ریاضی دارم قرصامم شستم و خوردم.

  199094

عاقا اعتراف ميكنم بچه كه بودم فك ميكردم لوبيا چيتي يه نوع لوبياست كه وقتي تو قابلمه ميريزيم مي رقصه.
يعني دوران كودكي تفكر داشتم در حد نيوتن.
شما هم مث من فك ميكردين يا فقط من انقدر خنگول بودم؟

  199043

اعتراف میکنم برای اولین بار زیر یکی از این گالری های فور جوک اومدم نظر دادم بعد بیشتریین تعداد لایک روو از بین ده تا کامنت قبل و ده تا کامنت بعد گرفته اصن ذوووق مرگم الان ^______^
کسب این موفقیت رو به خودم و خانواده ی گرام تبریک میگم و از همین تریبون اعلام میکنم پدر عزیزم دوستت دارم که با دلگرمی های تو من به این موفقیت دست یافتم ^_^

  199016

باید اعتراف کنم دلم واسه دوران دبیرستان تنگ شده...هععععععیییی
دبیر دین و زندگیمون خیلی ساده بود. اسمش پ. ... س. ... بود.خیلی هم چرک و کثیف میومد سرکلاس:)))
یه روز تصمیم گرفتم اسم واسش انتخاب کنم.بعد از ساعت ها تفکر اسمش رو گذاشتم گاپس( گروه آموزشی پ... س...) ؛ )) آخه بهمون جزوه داده بود پر از تست و توضیح بود منم این اسم رو روش گذاشتم:) خیلی خر کیف میشد تا بهش گاپس میگفتیم:)) 6 سال بعد که داداشم رفت دبیرستان اومد گفت یه دبیر داریم اسمش گاپس هست:)))) منم واسش توضیح دادم داداش منم رفت واسه همه گفته بود.اینگونه بود که راز این اسم فاش شد؛)
ولی خداییش نصیحت هاش باعث شد که من الان به اینجایی که هستم (یعنی روانشناس) برسم.
فدایی دارن اون دبیر هایی که ظاهر ساده ای داشتن ولی دلی دریایی
به افتخار همشون لاااااااااایک. ..

  199008

اعتراف میکنم تا پنجم ابتدایی منظره مورد علاقه م دیوار پشتی دستشویی مون بود!!! منم میرفتم نیم ساعت توش الکی مینشستم! :|
لامصب دستشویی مون رو به غــــــــــروب خورشید بود
رنگای قـــرمز و نارنــجی غروب از قسمت شــیشــــــه ای در رد میشدن و پخــــــش میشدن رو دیوار پشتی دستشویی....
یه صحنه رمانتیکی میشد که نگوووووو! ^____^
بیشرفا آپارتمان ساختن جلوش! :(

امضا: ♚SaNaZ♚

  198969

اعتراف می کنم دو نفر تو کلاسمون هستن ک یکیشون صیادی و اون یکی صفوی هست فامیلیش!زنگ هنر معلم داشت بچه ها رو صدا می زد دفتر خطشون رو چک کنه ک ی هو صیادی رو صدا زد. رفیق ما هم دفتر نداشت و عین آدم گفت دفتر نیووردم.بعدش نوبت صفوی بود ک ی هو کلاس ریخت ب هم و شلوغ شد.معلم هنر داد زد ((صفوی))اما من زدم ب صیادی و بهش گفتم با تو هست!صیادی هم دوباره گفت خانوم من نیوردم!
و این گونه بود ک صفوی با این ک دفتر داشت صفر گرفت!
خیلی خندیدیم،خبیث هم عمته!
ب سلامتی خبیث هایی مثل من بلایکید لدفن!
^_^

  198966

اِعتِرآفـــــــ ميكُنم اون سوزَنـــــــ بُزرگا رو صَندلي معلمــــ راهنماييم

كه بآعث شد كل كِلاس منفي بگيرنــــــ كآره مَن بود...يه دفه

ديگَش هم من گَچ ريختَمــــ تو بُخآريـــــ....بَعد دوچَرخه اَميرَم من پَنچَر

كردم....

لوله آبَمــــ من تِركوندم....لوستِر دايي اينام كه كآره مَن بود...بعد دفه بعديش..


عـــَجَبآ....پَس مَن كــآره مُفيدم كوش؟؟ اِي لَهنتَ به اي شآنســـ O_o

عَمه مَنو حَلال كن!!^_^