اعتراف میکنم هروقت کوفته درست میکنم ،
دستامو توی یه کاسه میشورم، آبشو میریزم تو قابلمه کوفته!!!!!
اعتراف میکنم
اعتراف می کنم امروز خواستم برا خودم تو خونه ذرت مکزیکی درست کنم بعد به جا اینکه کل کنسرو بزارم بجوشه در شا باز کردم یه ذره شا بر داشتم هیچی دیگه اینجا مامانم به هم گفت عاطفه ازت انتظار نداشتم تا این حد خنگ باشی ...
حالا ادامه شا گوش کن خلاصه بعد از کلیا بدبختی قارچ و فلفل نمکا را که سرخ کردم کلیا پنیر پیتزا ریختم و مخلوط کردم وای یه قافیه داشت بعد هی من میدیم رنگ نداره و بهم چسبیدا و پنیرا قافش افتضاح شدا نگو سس مایونز نریخته بودم ...
بعد که داشتم می خوردم دیدم انگار یه چیز کم داره فهمیدم آویشن نریختم بعد جالبیش اینه آخه من که نمی دونستم کدوم آویشنه کدوما پونه آقا ده بیست سی چل کردم پونه اومد زیر دستم بعد خالی کردم تو موادا خالیا خالی بعد که اومدم بخورم دیدم وای یه مزه افتضاح میده ولی خوب من اصفهانی و اقتصادی دان برا اینکه دیگه چیزا یو خراب نکنم خوردم...
اینا به جهنم بابا سر رسید ازم گرفت خورد هیچی دیگه الآن که دارم می نویسم تو بیمارستانیم من سالم بابام مسموم شده ...
اصلن یه وضی بابامم شیک و مجلسی گفت این ترم از کلاس زبان خبری نیست
...
خواهشن برا همدردیم که شده بزن لایکو
اعتراف میکنم تا همین چند سال پیش فکر میکردم چون نیوزیلند و نیویورک شهر و کشورن نیوکاسل هم هست!!!!
چه کنیم دیگه :دی
اعتراف میکنم هروقت مهران مدیری به مهموناش میگه: ما همه چیو میدونیم
مو به تنم سیخ میشه ، یاد شب اول قبر و نکیرو منکر میفتم
کلا برنامش معنویه!!!!
اعتراف می کنم سر کلاس دینی بودیم درسمون راجع به قیامت بود.معلمم جوگیر پاشد گفت اگه به شما بگن سه روز دیگه میمیرید چیکار می کنید.حالا منتظر که ما بگیم نماز می خونیم توبه می کنیم و از اینا
یهو من گفتم می رم آمریکا کریس اوانز و می بینم(بازیگر مورد علاقمه)
دوستم داد زد فقط میرم خرید می کنم انقد خرید می کنم تا جونم دربیاد
یکی از تپلای همیشه رژیمم داد زد انقد می خورم تا بترکم
هیچی دیگه معلم و درحالی که سکته ناقص زده بود با آمبولانس رسوندیم بیمارستان.براش دعا کنید زنده بمونه
الان اگه کوروش هم بود فروهر رو تتو نمیکرد دیگه پشت کمرش ولی یه عده هنوز ول نکردن
اعتراف میکنم تو خونه ما هرچیو که نشه خورد، سرخش نمیکنم بذارم تو فریزر!
بلکه خشکش میکنم، اسیابش میکنم وقتی دیگه قابل شناسایی نبود میریزم تو غذا!!!!!!
خواهشأ مسئولین رسیدگی نکنن لطفا
والااااااا
عکس شناسنامم کم بود،
کارت ملی جدیدمم بهش اضافه شد
در اتاق بازجویی:
بازپرس: خیلی خوب.. .دستاشو باز کنید.... بگو ببینم چی شد که مدیر مدرسه سکته کرد؟ ؟فقط شانس بیاری که نمیره وگرنه به جرم قتل، اعدام میشی. وبگو چرا یه ماه از مدرسه اخراج شدی؟
من: باور کنید مدرسه خیلی کسل کننده بود. .. چاره دیگه ای نداشتم. ..
بازپرس: وضعت خراب هست. از این خراب ترش نکن. .. بهتره باما همکاری کنی.. .
من: خیلی خوب باشه، ،اعتراف میکنم: :
تو آزمایشگاه درس شیمی پتاسیم میریختم تو آب(پتاسیم+آب=واکنش انفجاری) *آستینای کت دبیر زیستمونو زیگزاگی بریدم*با دوستام بالا پشت بوم مدرسه کنسرت اجرا کردیم*لاستیک ماشین بازرسی که اومده بود مدرسه رو پنچر کردم*تو ناهار مدرسه داروی مسهل ریختم. کصافطا چارشنبه سوری واسمون امتحان گذاشته بودن. بنابراین مدرسه سه هفته قبل عید تعطیل شد*رو صندلی دبیر ریاضیمون واکس زدم. تقصیر خودش بود. میخواست همش شلوارای روشن نپوشه*در دستشویی رو روی دبیر ادبیاتمون قفل کردم. خیلی ادعاش میشد*سر کلاس دبیر دینی که پیر بود ترقه انفجاری پرت میکردم. ازاونا که وقتی ضربه میخورن منفجر میشن*سر کلاس فیزیک مزاحم تلفنی دبیرمون میشدم. اون گاگولم گوشیشو خاموش نمیکرد. بنابراین ما یه درسو تو سه ماه خوندیم*گوشی دبیر ریاضیمونو کش رفتم(تازه دوماده) وبه زنش اس دادم غزاله امشب کجا بریم عجقم؟ اسم زنش تیناست*یه عالمه سوسک پلاستیکی. .. .
بازپرس: قققخخخ .. خخق. .. قققخخخ(بیچاره تشنج کرد)
نگهبان: قربان. .قربان. .. بیاین این پسررو ببرین. .یکی دیگه رم کشت. ..
من: نههههه. .. ولم کنید.. من کاریش نکردم. .گفتم ولم کنید. .. ننننههههههههههههه
"وژداناً یه ماه اخراجی خیلی زیاد بود. مدیر نامرد"
چند شب پیش حدود ساعت سه شبتلفن زنگ خورد
دختره :سلام ملی جون خوبی اصغر اقا خوبن عمه جون خونه ان؟
من:بله ممنون راستش عمع جون چند دقیقه پیش عمرشونو دادن به شما (با بغض)
دختره : چییییی و بعدش صدای افتادن
دو دقیقه بعد
اقاهه :سلام ملی جون شما چی گفتی بع ساسی من که غش کرد
من : هیچی فقط گفتم عمه جون عمر شونو دادن ب شما
اقاعه وا بی عمه شدیم رفت
اغا بوخودا من فکر کردم مزاحما نگو اشتباه گرفته بودن الانم به خاطر قتل غیر عمد دو نفر دنبالمن
ب من چه اصلا می خواستن اشتباه نگیرن
اعتراف میکنم اول راهنمایی که بودم یه بار وحشتناک سرما خورده بودمو سیل سبز دوماغم حسابی به راه بود. رفتم سر جلسه امتحان. چشمتون روز بد نبینه دستمالم نداشتم سیل به راه افتاد دیگه بعد از کلی کشیدن بالا و فایده نکردن در نهایت محتویات رو در مقنعه سورمه ای خودم خالی کردم و تا اخر جلوی مقنعمو تو دستمام مشت کرده بودم.
نتیجه امتحانو خودتون تصور کنید
برگه امتحان: قهوه ای
مقنعه: سبز
مراقب@@
اعترافات بچه زنجون
اعتراف میکنم موقعی که بچه بودم سیبو با دونه هاش میخوردم پشت بندشم
آب میخوردم که تو معدم درخت سبز شه!!!!!!
لایک=بابا تو دیگه چی بودیییی!!!!!!!!
اعتراف میکنم دوم راهنمایی همه املا هامو 20 شدم بجز یکی که معلم فهمید دارم تقلب میکنم 0 شدم:|
اعتراف میکنم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نه ولش کن اعتراف نمیکنم
شماها دهن لقید
شانس گند ما همه جا کپی میکنید میگید :|
والاااا
آقا گواهینامه رو که گرفتم نشون بابام دادم
گفتم بفرما اینم گواهینامه.دیگه میتونم ماشینو ور دارم یه دوری بزنم
اونم یهویی گف تا یه سال سر صب فرغونو برمیداری میری تا وسط کوچه (تا تهشم نه) یه دور میزنی سالم میزاری سرجاش تا ببینم چی میشه
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 30677
کل بازدید: 530355805










