چه خیانت قشنگی
کار گردان : دوستم
تهیه کننده: عشقم
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم یه دوستی داشتم ک دیگ دوست نبودیم و بعدا فهمیده بودم کلی دروغ بهم گفته منم یه شب ساعت سه رفتم چت روم آیدی تلگرامشو به 20نفر دادم :-)
ولی فک کنم ماحرا عوض شد با چن تاشون دوست شد:-!
يه دفعه رفته بوديم دنبال مامانم ، بابام گفت شمارشو بگير بگو كجا بيايم
منم تا گرفتم ديدم بوق اشغال ميزنه ... گفتم مشغوله
يكم بعد دوباره زنگ زدم باز مشغول بود
گفتم حتما منو داره ميگيره ... منتظر موندم ديدم نه... باز من زنگ زدم باز مشغول... باز زنگ باز مشغول...
به بابام گفتم همين كه من ميگيرمش اونم همون لحظه به من زنگ ميزنه انگار ...
خلاصه نيم ساعت ما ميچرخيديم و من همچنان زنگ و مشغول...
بابام گفت مگه ميشه تا تو زنگ ميزني اون زنگ بزنه همون موقع ؟
گفتم اينا ديگه ... نگاه كردم ديدم يه ساعته دارم به خودم زنگ ميزنم ...
اعتراف میکنم بچه که بودم یه شیشه پر فلفل قرمز خوردم خودم یادم نیس اخه دو سه ساله بودم ولی مامانم میگه تا یه هفته اب دهن میریختی
چقدر گناه داشتم ????????
بچه بودم به این فکر میکردم که بزرگ میشم یه کار برای خودم راه میندازم، زن میگیرم و کل دنیا رو باهاش میگردم. بزرگتر که شدم فهمیدم تو ایرانم.
اعتراف میکنم که کل فامیل من رو یه آدم سر به زیر و آروم و درست کار و قابل اعتماد میدونن....
ولی اون روی منو کسی ندیده تاحالا..
:)))
مثلا یه بار تو شیر خشک بچه ی فامیلمون فلفل ریختن ، بچه شده بود همرنگ بادمجون :)))
یا یه بار اسممو تو گوشی دختر داییم عوض کردم و گذاشتم *عشقم*
تا شب بهش اس های عاشقانه و +۱۸ فرستادم شب باباش دید ، دختره رو از خونه بیرون کرد:)))
چیه ؟:-
میخواست بهم فوش نده:|
تقصیر خودشه که این بلاها سرش میاد دیگه:})
خلاصه خواستم بدونید که یوقت سر به سر من نزارید نقشه های دیگه ای هم در سر دارم=)
قربانی نشید یه وخت ( خیلی هم باسوادم مشکل داری بگوووو ها تعارف نکن :-)
اعتراف میکنم اولین بار ک نابود شدم پسر دایی کوچولوم ازم پرسید رمز گوشی مامان چیه گفتم بچه اس بزار اینجوری بگم بفهمه گفتم یک سه نه یک برگشت گفت اسکل اون هزار و سی صد و نود یکه
اعتراف میکنم معرفت واقعی رو از دایناسور آموختم.
آقا معرفت خودمه دوست دارم از دایناسور بیاموزم :/
مشکلی دارین بگین من انتقاد پذیرم
اعتراف میکنم وقتی می رم دروازه شیراز(تو اصفهانه،خودمم اصفهانیم)مغازه داراو مردمی ک یه سال پیش هم اونجا بودن،باهم به من میخندنو میگن:این همونه ک پارسال سر این چارراه پاش گِلِ جدول رفتو شلوارش جرررررر خورد!!!!!!
(اخه اینم شانسه ک من دارمممم؟؟:|)
من هنوزم معتقدم محمدرضا گلزار ومهناز افشار باید باهم ازدواج می کردند...
اعتراف میکنم تو بازی ایران اسپانیا منو خواهرم دنباله رونالدو بودیم بعد اخره بازی فهمیدیم اون پرتقاله:-X
قراره بعد كنكور:
يه آدم كتابخونِ ورزشكارِ خواننده يِ آهنگسازِ شاغلِ داراي گواهينامهِ ي ادامه دهنده ي طول درمان امراضِ مسافرت بروعهِ مهموني برگزاركن بشم:[
اميدوارم كنكور معجزه كنه:/
پ. ن: برای ما کنکوریا دعا کنید...
دو رقم آخر شماره موبایلم پنجاه و هفته
چند باری شده وقتی میخواستم شارژ بگیرم به جای ۵۷ زدم ۵۳
نمیدونم صاحب شماره ای ک شارژ اشتباهی میره برای اون کیه
فقط از همین جا بهش میگم :
.
.
.
خوشا به حالت :|
آقا اعتراف میکم که یه بار سیزده بدر همچنان مثل سالای قبل خواب مونده بودیم ساعت۱۲ اولین نفر از خونه اومدم بیرون دیدم اعلامیه ترحیم زده دم در همسایمون(خونمون خیلی به هم چسبیده) هم اسم من ...
منو میگی پشمام ریخت
و به بهانه روح..زنده ای یا و ...
دادشم اومد یکی خوابوند ...
مامانم یکی....
خواهرم یکی...
و هرکس یه لطفی کرد و ماجرا همچنان تا شب ادامه داشت
آخرش فهمیدم مادر همسایمون هم اسم و تاکید میکنم هم فامیلی من بود اونروز مرده بود
اعتراف میکنم من برای عروسیم موهامو رنگ نکردم و نه تنها امتیاز اون مرحله رو از دست دادم، بلکه الآن هم هر کس منو میبینن میگه بهت نمیاد متاهل باشی... مثل اینکه کلا تو همون مرحله مجردی گیر کردم...
گفتم اطلاع رسانی کنم تا گول حرفهای میلیاردر نیستم رو نخورید ؛)
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 54808
کل بازدید: 530290792










