دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک متفرقه

  258327

تو قرنطینه تازه فهمیدم اون لیوان تو گونی برنج
تو این چند سال چی می‌کشیده :(

  258319

این روزا یکی از لذت های خواب اینه که بالشتت رو بچرخونی روی طرف خنکش بخوابی
لامصب ده ساعت هم خوابیده باشی باز خوابت میبره

  258317

خدایی اگه بریم یه کشور دیگه بگیم ماهی 4 دلار یارانه میگیریم نه تنها بهمون پناهندگی میدن، بلکه مجسممون رو به عنوان نماد صبر و استقامت رو تو مهم ترین میدون شهر نصب میکنن

  258315

یه روز سه تا میوه با هم دردو دل می کردن
اولی بادمجون بود میگفت من و سرخ می کنن می خورن
دومی خیار بود می گفت پوست منومی کنن میخورن





سومی موز بود می گفت اینا که خوبه شلوار منو جلو مردم میکشن پایین می خورن

  258314

ی دختر میره پیش دکتر دکتر میگه سرت چیشده دختر گفت از تو استخر اومدم بیرون رفتم اپلمو تو بوگاتی بیارم نبود رفتم ببینم تو پورشست یانه لیز خوردم افتادم
مامانش گفت دروغ میگه تهدیگ ماکارانی با اجیس دعواش شد قابلمه زد تو سرش

  258299

یک لحظه ماهیچه ی پام سفت شد،به بابام گفتم اینقد برام زن نگرفتید ک پیرشدم ماهیچه هام داره میگیره
میگه تو هم ک هرجات سفت میشه،میگی زن میخوام

  258292

کسی میدونه اسم اون بیماری چیه که حتی وقتی روزه ای میری در یخچالو از میکنی یه نگا میندازی دوباره میشینی؟????

  258289

مسیجایی‌ که با "مشترک‌ گرامی" شروع‌ میشه‌، یا میخواد بکنه‌ تو پاچت‌ یا قبلا‌ کرده‌ تو پاچت‌ میخواد‌ بهت‌ اطلاع‌ بده‌ :))))

  258281

آخرش نفهمیدیم

بابای آرات حسینی باعث معروفیت آرات شده

یا آرات حسینی باعث معروفیت باباش

هری شاطر



  258277

فتوای جدید در باب روزه در ایام کرونا :

اگر فکر میکنید بگیرید میگیرید، نگیرید!

و اگر فکر نمی کنید بگیرید میگیرید بگیرید

و اگر فکر نمیکنید نگیرید نمیگیرید بگیرید ...

  258271

از کیفیت ظرف شستنم همین بس که تو لیوانی که خودم شستمش آب نمیخورم

  258262

عاقا ... ی بار ننه بابای گودزیلامون ومدن بش گفتن واس تولدش لبتاپ میخواد یا ایکس باکس ... یهو با گریه گف : ینی من فقط همینقدر براتون ارزش دارم ... بعد بدو بدو رف تو اتاقش..فرداش براش ی ایکس باکس و ی لبتاپ خریدن با ی آیفون ایکس واس اینک از دلش در بیارن ..////:
حالا ته ته قدرت انتخاب من تا 18 سالگی بین شلنگ بود و کمربند...///:

  258242

یه روز معلمی به شاگردانش گفت که چن تا جمله دلخواه تو خونه بنویسن و به مدرسه بیارن پسری


رفت اول از مادرش که سر نماز بود پرسید که یک جمله بگوید
مادر گفت : بسم الله رحمان رحیم
پسر هم نوشت

بعد رفت زنگ زد به پدرش که خارج از خونه بود
پدرش گفت خفه شو پسر نوشت
بعد به اتاق خواهرش رفت
هنگامی که او وارد شد خواهرش گفت پلنگ صورتی وارد میشود آن جمله را هم نوشت
بعد به اتاق برادرش رفت که آهنگ گوش میداد و میگفت تو برو منم میام پسر این جمله را هم نوشت
روز بعد به مدرسه رفت معلم به او گفت تا جمله هایش رل بخواند
او گفت بسم الله رحمان رحیم معلم گفت آفرین چه پسر با ادبی
پسر گفت خفه شو
معلم به خاطر حرف بد او مدیر را صدا زد تا او را تنبیه کند
هنگامی که مدیر وارد شد پسر گفت پلنگ صورتی وارد میشود
مدیر به او گفت بیا به دفتر برویم پسر در جواب گفت
تو برو منم میام

  258240

داشتم پیش خودم فکر میکردم یهو یه چیزی ساعت چار صبح تومد تو ذهنم

میدونید به چی فکر میکردم؟؟

داشتم فکر میکردم ما این همه سال داستیم قصه های متفرقه گوش میدادیم
مثلا شنگول و منگول خب اب حبه انگور و گرفتن خوردن بعد شدن شنگول و منگول وگرنه اولا اسمشون
جفر کیشمیش . غضنفر آبغوره و حسن ساقی بوده دیگه

حالا بازم واستون ساعت چار صبح فکر میکنم جوک بفرسم
بای...

  258213

طرف اومده پست گذاشته توی اینستا
به تعنه گفته ((روحانی خیلی واسم کار کردی))
لایک هاشو نگاه کردم 27000تا خورده بود
منم با خودم احتمال دادم 90عندی% تعنه رو گرفتن بعد لایک کردن تعداد کمی هم تعنه رو نفهمیدن که اون تعداد کم
آدم عاقل نبوده چون هرکی این جمله رو بنویسه معلومه که به تعنه نوشته
خخخخخخخخخخ
اگه جزو گروه اول هستی بزن لایکو