کفش های اخرین دیدارمان را برق می اندازم.....!
اما چقدر برای پاهایم کوچکند....!!!!

حوالی رویاهایم که قدم میزنم میبینم خیابان را
با بوی باران دوست دارم
و خودم را با بوی تو…

افسوس …
دوستش داشتم
و هرگز باورم نمی شد
که این نیز ، مثل هر چیز دیگر
خواهد گذشت .
و از شیرینی عشق
تنها رایحه ای تلخ ،
در جان من باقی خواهد ماند....

مهربانی تا کــــی؟؟؟
بگــــــذار سختــــــــ باشم و ســــــرد...
بـــــــاران که آمــد چتر بگیـــــــرم و چکمــــه!
آفتابــــ که تابید پنجـــره ببندم و تاریکـــــ!
اشکــــــــ که آمد دستـــــــمالی بردارم و خشکـــــــــ!
او که رفتــــــــ....نیشخندی بزنــــــم و سوتـــــــ!

همیشه بهم میگفت:زندگیمی...
وقتی رفت بهش گفتم مگه من زندگیت نیستم؟؟؟
گفت:آدم برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره...

ببین اگه من ابری و گرفته شدم
اگه خیلی وقته فقط میبارم
مرده من
تو بخند
تو شاد باش
که همه ی دلخوشیم همون خنده ی قشنگ تو شده
بخند عشقم...
بخند....

باختم در عشق اما باختن تقدير نيست..ساختم با درد تنهايي مگر تقدير چيست؟خسته ام از اين زندان كه نامش زندگيست .پس قشنگي هاي دنيا دست كيست؟؟

و چقــــدر دوســـت داشتنـــی هستنـــد٬
آدمهـــایــــی کـــه شبیـــه حـــرفهـــایشـــان هستنــــد

ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ

کجا گمت کردم!!!!!
دیگرنه صدایت را میشنوم،نه میبینمت،خدا لعنتت کند دل چه به روزم آوردی

از میان تمام سال های شمسی و قمری و میلادی،تقویم دل من همیشه شمسی است...
وقتی نام تو "خورشید" است...!

دلبسته ام به "پاییز"...
شاید دوباره سر "مهر" بیایی...!

من فقط در کوچه ای بن بست
در روزی بارانی
بدون چتر تورا ملاقات خواهم کرد
بدون چتر در زیر باران
تا تو اشکهایم را نبینی
در کوچه ای بن بست
که گریزی از این همه بی تابی عاشقانه من نداشته باشی .

تابستانی بر من گذشت که جسسمم گرمش بود
ولی دلم سردش بود
هه چه تناقضی دارم من

منم عاشق ناز تو كشيدن به خاطر تو از همه بريدن تنها تو رو ديدن
منم عاشق انتظار كشيدن صداي پاتو از كوچه شنيدن تنها تو رو ديدن