دوست دارم هشتاد سالگی دستاتو بگیرم و بگم:
دیدی...
ما از پسِش بر اومدیم...:))

هر چی هم بگی دوستم داری ،
هیچی مثل بغل ،،،،
حق مطلبو ادا نمیکنه .. ..

بکگراند چيه

الهی عکس دونفرتون قاب شه به ديوار خونتون

درستش اینه وقتی ‏واست ناز می کنه بغلش کنی و سعدی وار بگی:
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟

همیشگی باش،خب؟
یک مشترک در دسترس...
یکی که توی هر مناسبت کنارم باشد،
که زود به زود دلش برایم تنگ شود...
زیاد اهل عاشقی نباش...
از رمانتیک بازی سر در نیاور...
فقط یک "نفر اولی" بمان...
گاهی دنیا را به هم بریز برای آرامشم...
همانی شو که فهمیدن دوست داشتن هایش خیلی بلد بودن نخواهد...
یکی که آمده بماند...
یکی که آمده نرود...


#فرشته_رضایی

هرکسی باید یه نفر تو زندگیش باشه که وقتی مجبوره به همه دروغ بگه ببرتش یه گوشه و به اون راستشو بگه..♡

روزی اگر خدا قدرت تکرار لحظه ها را به من میداد
در تمامش تو را برای خودم تکرار میکردم....

#دوستت دارم ولی حیف....

عشق همیشه شعر و نگاه دلبرانه و حرف عاشقانه و خوشی نیست
گاهی اشک گرمی میشه
که از حسرت دیدن یه نوزاد تو بغل یه مادر
تو چشمای یه دختر تنها میشینه
گاهی نفس پر سوزی میشه
که از سینه یه مرد میاد بیرون
وقتی یه زوج جوون میبینه که با هم میخندن و خرید عید می کنن
گاهی یه بغض میشه میشینه تو گلوت
وقتی یه حرف یه صدای آشنا یه خاطره اونو یادت میاره

مواظب قلباتون باشین خیلی عاشقیا عاقبت خوشی نداره

"القلب حرم الله فلا تسكن فى حرم الله غير الله"

نکند فکر کنی
در دل من یاد تو نیست!
گوش کن
نبض دلم، زمزمه اش
با تو یکی ست...

مولانا

بهارها که ز عمرم گذشت و
بی‌تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها،
اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو بود
خالی ماند
در این سرا تو بمان
ای که ماندگار تویی...

< و به تاب زلفت قسم >

عطرِ تنت را من نمیشناسم ولی
در خیالَش زندگی ها کرده ام
پیچ و تاب زلف تو رویای من
به چین و شِکَنَش قسم یاد کرده ام
بافتن موهای تو رویای دور
دور تر ز این راه مگر طی کرده ام؟
در چشمان تو خیره نَگَشته چشمِ من
به هوایِ ابری اش دیوانگی ها کرده ام
نوازشِ رخساره ات تفکرِ آبیِ من
با آرزویش زندگیِ خویش مشکی کرده ام

ک م

کم کن ،
این فاصله را ،
قصه بغل میخواهد .. ..

#مریم_قهرمانلو

عطر نفس هایت
جز من کوچه های شهر را هم مست میکند....
چقدر بی قرارتم
دوستت دارم عزیزم

در عشق واقعی شما خیر معشوقه تان را میخواهید
در عشق احساسی شما معشوقه تان را میخواهید

عادت داشت نوک خودکار را بین لب‌هایش بگیرد.
یک روز جامدادی‌اش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم.
می‌دانم صورت خوشی ندارد ولی عصر خودمانی‌ای بود، فقط من و خودکارها.
وقتی بابا آمد خانه ازم پرسید چرا لب هایم آبی شده،
می‌خواستم بگویم برای این‌که او آبی می‌نویسد.
همیشه آبی ...

#استیو_تولتز