تاریخ انتشار : مهر 1392
نمیدونم اسم این احساس لعنتی چی بود وقتی میدیدمت هم دلم آروم میشد هم آشوب, راست میگفتن هم درد و هم درمانه عشقه
انگار تو فضائی بدون هوا داری خفه میشی دستت ب جائی بند و پات ب جائی وصل نیست داری جون میکنی ولی تو اون لحظه های آخری داری ی ستاره زیبا رو ک هیچ کس تصورش رو هم نداره رو از نزدیک نگاه میکنی
واسه همینه ک میگم هم آروم جونمی هم غوغای درونم
ヅ₣ӃὯϨϯ_Дƞ₲Э₤ シ











.gif)
.gif)