تاریخ انتشار : شهريور 1392
میگذره و دیدمت تو پیاده رو الان چند سالیه
کالاسکه بود دستت ,کنارتم همون یارو و
خوش بودین و خرم و میخندین با هم
شما خرید بودین ,میرفتین پیاده راهُبا هم
کُلامو میدم پایین نشناسی منو
میدونم روی زندگیت حسابی حساسی الان
بهتره نبینی منو
نبینیم همو...
نمیخوام ببینیم دیگه همدیگرو
هی زمان داره میره...
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره ولی تبریک
تو مامان شدی دیگه
مِستِر جِفِرسون











.gif)
.gif)