تاریخ انتشار : تير 1392         
        
     
         چن سال پيش موقع هايي كه آجيم خيلي كوچيك بود تازه داشت زبون باز ميكرد با مامانم داشتيم از ي جايي رد ميشديم آبجيم هم بغل مامانم بود ي سگ هم از اونور داشت ميومد طرفمون يهو آجيم ترسيد برگشت گفت:هاپووو برو اونور مامان مياد ميخوردتا...
من●︵O
مامانم ó︵ò
سگهO_o 







 



 
 .gif)
.gif)