تو دوره راهنمایی کلاس مدرسه ما پنجرههای بزرگی داشت که به حیاط باز میشد تقریبا عادت کرده بودیم زنگ که میخورد به جای در از پنجره میپریدیم بیرون یک روز که خیلی هم عجله داشتم منتظر بودم که زنگ بخوره به محض اینکه زنگ خورد و معلم از کلاس پاشو گذاشت بیرون کیفم رو از پنجره انداختم تو حیاط و پشت سرش هم از پنجره پریدم بیرون....
چشمتون روز بد نبینه دقیقا روی کمر ناظم فرود اومده بودم....
در کسری از ثانیه کیف رو برداشتم و فرار کردم....
فرداش از دوستام فهمیدم که کیفم خورده تو سر ناظم بدبخت ، عینکش افتاده خم شده عینکش رو برداره که من پریدم روش....
شانس اوردم نفهمید من بودم....
نمایش مطلب شماره 81820
تاریخ انتشار : خرداد 1392
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید امروز:
23875
بازدید دیروز: 27277
کل بازدید: 528579801
بازدید دیروز: 27277
کل بازدید: 528579801










