تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392
به مامانم گفتم بذار من تاساعت10فردابخوابم گفت باشه دقیقاچندبارم بهش گفتم گف باشه حالااومده منوساعت 8توجه کنید8بیدارکرده میگه پاشوبرو نون بگیرمیگم مگه قرارنبودمن تاساعت 10بخوابم میگه قراربودولی الان دوس دارم بیدارت کنم؛تازه برام شعرحسنی میخونه؛ خب من الان چی بگم مخصوصااون شعرحسنی و