تاریخ انتشار : آبان 1399
مادر خانوم: عزیزم چرا دختر عمو تو تحویل نمیگیری تازه از کرج رسیدن بعد این همه مدت
پدر جان : راست میگه دیگه (مادر بنده اگه اشتباهم بگه باز از نظر ایشون راست میگه دیگه)
بنده حقیر: باوش
رسیدیم به خونه عمه جان و منم تصمیم گرفتم گرم بگیرم..
منو دخت عمو در حالی که داریم دیگ به ترک دیوارم میخندیم و باهم حسابی جور شدیم ^_^
مادر و پدر گرام : چه خبر توووونههه **
:/