تاریخ انتشار : آبان 1399
یروز بابام گفت بیا بریم استخر شنا یادت بدم
تو رختکن استخر بودیم داشتم شلوارمو در میاوردم بابام خودشو انداخت روم دماغ و دهنم رو گرفت گفت فک کن داری غرق میشی خودتو نجات بده????
بعدشم وایساده بودم کنار حوضچه آب سرد بابام هولم داد اونتو و خودش وایساد خندید
فک کنم بیشتر می خواست منو آزار بده تا آموزش????