دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 260246

تاریخ انتشار : مهر 1399

یکی از تصورات روز عروسیم اینه که وقتی من با آقاموووننن(عقق)تو پورشش نشستم یهو بگم:عع یادم رفت لباس عروس رو بردارم. اونم بگه:خودم میارم خانومی. بره اونور خیابون زنگ بزنه فاطی(خواهرم) لباس رو بهش بده ودر حالیکه برمیگرده سمت ماشین ی لبخند عاشقانه چندش بزنه ومنم جوابش رو بالبخند زیبایی بدم ک یهو ی ماشین بزنه بهش اونم بچسبه به کف خیابون منم بپرم جیغ و داد و گریه وفریاد بعد از اونور خیابون رضا بهرام با میکروفون بیاد و درحالیکه ژست احساسی گرفته دورش پر بخاره بخونه :چشمانت داروندارم بود دار و ندارم کوش؟ من دل بستم به آن ک دلدارم بود دلبر نابم بوددد ......و همچنان ک من دارم زجه میزنم دوربین بره عقب و فیلم تموم بشه. بعد بفرستمش جشنواره فیلم کن ایندفه من برنده بشم و درحالیکه ک دارم جایزم رو دریافت میکنم یه زبون واسه اصغر فرهادی در بیارم تا... بسوزه . دوستان پست اولمه لطفاً حمایت کنید.