دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 254488

تاریخ انتشار : مهر 1398

ملیکا هستم یک سمپادی. دی:
میخام یه نمونه از هوش سرشاااارم رو بگم و سوتی ای که جلو رفیق فابم دادم.
داشتم با s (همون رفیقم) میحرفیدم. اونم داشت از قلدرهای مدرسه شون میگفت.( هم مدرسه ای نیستیم).
گفت الناز گوریل با فلانی و فلانی و فلانی رفتن فلان جا و بعد اینجوری شد و اونجوری شد. نکته قابل ذکر اینجاست که من اسم الناز گوریل رو از دهن s خیلی قبل تر هم شنیده بودم. یعنی تقریبا می‌شناختمش. عاغا بعد گفت اینا رفتن با مریم فلانی ( فلانی اینجا در نقش فامیلی مریم) سلام علیک کردن بعد مریم با خواهرش الناز رفتن خونه...
قیافه من :-/
گفتم: مگه فامیلی مریم، فلانی نیست؟ پس چجوری با الناز گوریل خواهره؟!!
S یه چند ثانیه سکوت کرد.. انگار داشت حرفمو آنالیز می‌کرد.
بعد آروم گفت : یعنی... تو فکر میکردی که... گوریل..
حرفش به ادامه نرسید که جفتمون از خنده ترکیدیم!
منِ احمق فکر میکردم گوریل فامیلی اون بنده خداعه! نگو لقبش بوده! وای خدا
بعد ده دیقه خندیدن کلی هم از دوستم فحش خوردم. بماند که چه فکر هایی راجبه بقیه سمپادی ها نکرد!
به افتخار تمام بروبچ باهوش سمپاد! بزن لایکو
حلالم کنین^_^ بردم آبرومونو..
D