Part1
سلام به همگی. ملیکا هستم یک دهه هشتادی مرسی از اینکه پست اولمو حمایت کردین. خب عاغا من تمام خاطرات خنده دار زندگیم تو مدرسه اتفاق افتاده. از اونجایی که سمپادی تشریف دارم????کلا سوتی دادن جلو معلما کم اتفاق می افته. اصن معلما مون خیلی ابهت دارن.بچه ها هم خیلی مال سوتی نیستن. این خاطره مال همین چهارشنبه ست که گذشت. خیلی روز خنده داری بود. خلاصه دوستان زنگ اول رفتیم تو کلاس. نشستیم. شیمی داشتیم. معلم اومد(معلم شیمیمون خيلي شوخه.هر چی بهش بگی دوتا میذاره روش میکنه تو یقت)عاغا معلم اومدو نشست حضور غیاب کرد و شروع کرد گپ زدن که چخبر و اینا.منم میز اول میشینم(مدیونیم فک کنین خر خونم)میخاستم بگم ماشالا امسال چقد انتقالی داشتیم. گفتم:ماسالا امشال چقد انتقالی داشتیم بعد سریع اومدم درستش کنم.گفتم:ماشالا امشال چقد..دیدم بازم نشد. بچه ها دیگه ترکیده بودن. اومدم دوباره درستش کنم که معلممون با خنده گفت:ولش کن به خودت فشار نیار.
منم کلی خجالت کشیدم خفه شدم. این از این.زنگ بعدش پژوهش داشتیم نمیدونستم کدوم کلاسه. ا عجله داشتم وسیله هامو جمع میکردم برم برد رو نگاه کنم مقعنه هم سرم نبود(توگردنم بود. دخترا میدونن چی میگم)که یهو یه مرد اتو کشیده ای اومد تو.عاغا منم هول شدم مقنعه مو کشیدم سرم گوشام موند بیرون نصف موهامم کج و کوله بیرون بود. اصن یه وضع اسفناکی. خدا نیاره واسه هیچ دختری. این استاده اومد تو و منم سریع جیم زدم بیرون.یهو یادم افتاد پوشمو جا گذاشتم. دوباره با همون مقنعه قشنگ برگشتم سرکلاس پوشمو برداشتم.مرده کپ کرده بود. با عذر خواهی رفتم بیرون.رفتم رو برد دیدم بعععععله همون کلاسم با همون استاد. یا ابولفضل.عزممو جزم کردم جلو اینه وسط راهرو مقنعه مو درآوردم دوباره سر کردم
نمایش مطلب شماره 254262
تاریخ انتشار : مهر 1398
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید امروز:
6739
بازدید دیروز: 28171
کل بازدید: 529046555
بازدید دیروز: 28171
کل بازدید: 529046555










