دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 238668

تاریخ انتشار : بهمن 1396

اعتراف می کنم وقتی ۱۱سالم بود یه بار داداشم گفت برو شیر آب گرم رو باز کن حموم گرم شه:(۶سال ازم بزرگتره)منم گفتم :نمی خوام•_•اونم اذیتم کرد و رفت تو اتاقش . منم نامردی نکردمو شیر کاکائو رو که خیلی دوست داره مسموم کردم و کنارش کیک اسفنجی که دوست داره با خامه مسموم≥_≤ و تزئین کردم و بردم تو اتاقش و گفتم : داداشی ببخشید تقصیر من بود عشقم . گفت:آبجی چیزی نبود که عشقولی . منم خوشحال از اینکه نقشم گرفتم اومدم به سمت در و موقع بستن یه نگاهی به داخل انداختم که دیدم کیکو گاز زده بود و نی شیر کاکائو تو دهنش بود؛)بعد هر مرضی بگی گرفت منم دلم خنک شد(بدجنسم خودتونید)
لایک=تو بلای عظیمی هستی که به خاطر گناه بزرگ برادرت نازل شدی
لایک=خیلی بدجنسی نامرد بد ذات
جواب لایک=می خواست یه گناه بزرگ نکنه
جواب لایک=مال دوران گودزیلاییمه