تاریخ انتشار : فروردين 1396
اعتراف میکنم وقتی پنجم ابتدائی بودم شیشه اب دار خونه ی مدرسمون رو شکوندم
هیچ کس نفهمید اخه یه دختری تو مدرسمون خیلی شبیه من بود از شانسم اونروز دوربینا هم خواموش بودن
یکی از دخترا منو هنگام شکوندن شیشه دیده بود فکر میکرده اون دخترست بعد به مدیر اسم اون دختره رو گفته بود بیچاره هم گیج شده بود و همش میگفت ای بابا من نشکوندم اخرشم ازش کثر انضباط کردن
خیلی دلم براش سوخت :(
هنوزم که یادش میوفتم ناراحت میشم
امیدوارم خدا منو بخشیده باشه











.gif)
.gif)