تاریخ انتشار : شهريور 1394
عاقا من بچگی هام هندوانه رو با تخم هاش می خوردم بعد نیم ساعت جلو آیینه می نشستم تا درخت هندونه تو شکمم در بیادمثل لوبیای سحرآمیز.
.
حالا مال من بهتر بود...
.
یه روز مامان بزرگم دنبال قیچی فلزیش می گشت پیداش نمی کرد
تا اینکه بابابزرگم داشت باغچه رو بیل میزد یه دونه قیچی زنگ زده پیدا کرد
قضیه از این قرار بود که داداشم و پسر خالم که یه سال از من کوچکتر بودن قیچی رو چال کرده بودن تو باغچه تا درخت قیچی در بیاد.من دیگه هیچی نمی گویم
.
قضاوت با خود شماست











.gif)
.gif)