دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 201747

تاریخ انتشار : خرداد 1394

اعتراف میکنم همیشه تو مدرسه بدشانس بودم یعنی همـــــیـــــشــــه تو بازی هامون ناظم مدرسمون منو میگرفت
یه بار یادمه داشتیم چشمک بازی میکردیم نوبت من شد که تک بزنم رو پای حریفم چشمتون روز بد نبینه محکم رفتم توپای ناظم
،رفتن به پای ناظم همانا و رفتن من به دفتر همانای دیگر
اخر سرم انقدر التماس ناظم کردم که گفت خیل خوب امروز برو آشغالای حیاطو جمع کن و بعدش برو کلاست ولی دیگه نبینم از این بازی ها بکنیا



منم که ادم حرف گوش کنی بودم آشغالارو جمع کردم و رفتم کلاس ولی زنگ تفریح بعد همون آَش و همون کاسه بود