دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 201716

تاریخ انتشار : خرداد 1394

اقا اعتراف میکنم من کوچک بودم از دکتر و اینا میترسیدم
بعد یه روز ما خواستیم بریم دندون پزشکی.برای اولین بار بود که میرفتم دندون پزشکی بعد مامان داشت نصحیت میکرد که آمپولش ترسی نداره از اینا حرفا حالا بشنوید مکالمه ی مادر گرامیم مرا..
+ببین ترسو امپولش ترس نداره به فرض مثال دارم مثااال میزنماااا تو بترسی کلتو تکون بدی یهو امپول میره تو چشمت کور میشی..
قیافه ی من در اون موقع@-@ o-O