باید اعتراف کنم 3 دبیرستان که بودم رفته بودیم اردو...عاقا والیبال بازی کردیم خیلی خسته شده بودیم حصیر پهن کردیم همه خوابیدیم.اونجا یه گله گوسفند بود.کودک خبیث درونم یهویی بیدار شد هاهاهاها؛))) یواشکی که کسی بیدار نشه رفتم از توی گله گوسفندها پشم آوردم:)) به پشم ها عسل زدم چسبوندم به صورت دبیرمون و چند تا از بچه ها؛ ))) بعدم رفتم سر جام خوابیدم.بعد چند دقیقه یهو دیدم افراد دیگه که اونجا اومده بودن واسه اردو دارن با موبایل هاشون فیلم میگیرن و دارن صدای بعععععع بعععع بعععععع در میارن؛ )))همه از خواب بیدار شدن.بقیه داشتن حصیر و زمین رو گاز میزدن.آبرو دبیرمون هم حسابی با اون قیافه گوپسندیش رفت.تا چند وقت فیلمشو بچه ها نگاه میکردن و زارتی میخندیدم.فقط نمیدونم چرا اونروز دبیرمون یکی از همکلاسیهام رو به باد کتک گرفت:))).ولی خیلیییییییییی حالید. ..
خاطرات یه گودزیلایه دهه 60.بکووووووب لایکووووووو
نمایش مطلب شماره 197000
تاریخ انتشار : فروردين 1394
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید امروز:
3232
بازدید دیروز: 34867
کل بازدید: 530435143
بازدید دیروز: 34867
کل بازدید: 530435143










