دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 191358

تاریخ انتشار : بهمن 1393

بچه که بودم خونمون خیلی بزرگ بود
و توی هال 4تا لامپ از سقف آویزون بود
من با داداشم که از خودم کوچیکتره
میرفتیم ته هال میشستیم با دمپایی ازون دور
به ترتیب لامپارو میشکستیم اما اون لامپ آخری خیلی شکستنش سخت بود.دورتر بود
وقتی هم مامانمون میومد مث بز گریه میکردیمو میگفتیم خودشون شکسته.
خوووو اون موقع ها مث الان تبلت و ای پد نبود بلخره یجوری باید سرگرم میشدیم.
الانم هنوز تحت معالجه ایم.