اعتراف میکنم یکی از خاطراتی که هر وقت به یادش می افتم به موقعیت الانم (دبیرستان فرزانگان)وعقلم شک می کنم ایه که وقتی که منو دختر خاله گرامم اول راهنمایی بودیم اونا توی یه خونه مستاجر بودن که حیاتش خیلی بزرگ بود تقریبا 130متر.
یه روز من و اون تو خونه تنها بودیم حوصله امون هم سر رفته بود تصمیم گرفتیم یه کاری کنیم چه کار؟
حیاط رو تقسیم بر دو کردیم و دوتایی شروع کردیم به نظافت نه با آب نه با جارو نه ...
هم با آب هم با جارو هم با تاید . یعنی کل حیاطو برف زدیم جارو کردیم و آب گرفتیم.
قیافه مامانم و خاله ام از دیدن جعبه های خالی پودر های لباسشویی *_*
نمایش مطلب شماره 189655
تاریخ انتشار : بهمن 1393
آخرین مطالب طنز
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!! .gif)
.gif)
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید امروز:
1631
بازدید دیروز: 26768
کل بازدید: 530481731
بازدید دیروز: 26768
کل بازدید: 530481731










