تاریخ انتشار : بهمن 1393
اعتراف میکنم قبلا که خیلی کوچولو بودم ، میرفتم خونه مادربزرگم اینا
نمیدونم چرا اما خیلی دوست داشتم برم توی کوچه
اما یهو سروصدا میومد و یه ماشین نون خشکی میومد تو کوچه
مادربزرگم هم بهم میگفت اگه رفتی تو کوچه میدمت به این ماشینه و برای خودم یه چادر میگیرم
من هنوز که هنوزه میترسم وقتی اینا میان برم تو کوچه
شما هم اینجوری بودین؟
مادربزرگتون اینجوری بود؟
یا فقط من اینجوریم؟











.gif)
.gif)