دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 189424

تاریخ انتشار : بهمن 1393

اعتراف میکنم : من و داداشم بچه که بودیم با پدر و ماذرم به محل کار پدرم رفتیم و طبق معمول من و داداشم رفتیم در محوطه اداره گشتی بزنیم. اونجا پر بود از انواع گل و درخت.
چشم من و داداشم به درخت زالزالک افتاد با سرعت تموم خودمونو به درختچه رسوندیم و تا میتونستیم خوردیم و جیبامونم تا جایی که میشد پر کردیم. فقط میگفتیم کاش میوه ها رسیده بودن.
وقتی پدر و مادرم اومدن درختچه رو نشونشون دادیم و قبل از اینکه ما چیزی بگیم مامانم گفت: چقدر گلهای به ژاپنی خوشگلن....
من و داداشم تازه فهمیدیم قضیه چیه. بدون اینکه کسی بفهمه رفتیم جیبامونو خالی کردیم