دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 177226

تاریخ انتشار : آبان 1393

بابام رفته بودحموم داشت اوازه میخوند گفتم می شه اوازنخونی گفت صدام بده گفتم پ ن پ همسایه چشت میزن ی طوری میشی گفت نترس مهر مار دارم شروع کرد به خوندن اونم باصدای بلندتر