اعتراف می کنم عیدا که میشه هر خونه ای برم که بدونم خیلی وضعیت مالیشون خوب نیست از آجیل و میوه، چیزای گرونشو مثل پسته نمیخورم و فقط واسه اینکه ناراحت نشن خیار می خورمو تخمه
هییییی بشکنه کمر ریا
لطفا با لایکای خودتون بگید کارم خوبه و شما هم به پویش دلگی نکردن خونه مردم بپیوندید.

اعتراف میکنم تا دوسال پیش که هنوزبا 4جوک آشنا نشده بودم

نمیدونستم دهه شصت و هفتاد واین چیزایعنی چی
هرچقدرم واسم توضیح میدادن نمیفهمیدم!!!

خواستم بگم قدر خودتونو بدونید.

محمد حسین جانعلی 6 یا 6
اعتراف میکنم...
یک اعتراف تکان دهنده که شاید مسیر زندگی شما را تکان دهد و عوض کند...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف می کنم امروز بادام هندی خوردم...(چیه مشکیلیه؟؟؟)

اعترام میکنم وقتی کلاس اول بودم یه روز تو کلاس نشسته بودم یهو همه چی کم کم رو به سیاهی رفت!o_Oچشمام که باز شد دیدم زنگ خورده و معلم داره میگه پاشو برو خونتون!تازه اونموقع فهمیدم کلا من تو کلاس خوابم برده!:))))))

اعتراف میکنم معدلم ۲۰ شد.!
انظباتمم ۲۰ شد!:/
با معدلم میتونم کنار بیام
روی صحبتم با اون دبیریه که سوکس مرده پرت کردم تو بغلش صدا شیهه اسب داد!
فلک زده تو دیگه چرا بیست میدی ابروم رف:////////
اونایی که منو درک میکنن لایک
تازه من بچه خر خون نیستم!
کل دوره امتحاناتو تو فور جک ول گشتم!
معدلم نمیدونم چرا ۲۰ شد :|]]

اعتراف میکنم
یه روز یه بنده خدایی بهم گفت متولد چه سالی هستی
گفتم
.
.
.
.
سیزده هفتادو هشت.
حواسم نبود خب
تاحالا واسه شما پیش نیومده؟!؟!؟!

اعتراف می کنم در بچگی :

1-وقتی بچه بودم شبه جزیره رو بلند خوندم شبح جزیره و کلی خندیدیم

2-یه بار پا دادم جلو پا یکی از بچه ها کلاس با کله رفت تو دل معلم یه کتک مفصل خورد.

3-موقع امتحان معلم از بغل دستیم پرسید بلد نبود الکی بش گفتم ترم رو افتاد.

4-یه شربت تلخ داشتم مامانم هر روز بم میداد منم روز چارم همشو خالی کردم توش آب ریختم.

این داستان ادامه دارد. . .

اعتراف میکنم قبل اینکه برم دانشگاه فکر میکردم چال لپ چیز خوبی نیست خنگ نبودم واسه ما یه چیز عادیه چون تو خونمون همه لپشون چال داره تو فامیلم که تا دلتون بخواد...
تازه دوسه سالی هست که فهمیدم ما چه خاندان کمیابی هستیم
معلومه دارم کلاس میزارم یا بیشتر توضیح بدم
لایک: کوفتتون بشه
لایک: خوش بحالتون
یاهرچی...

اعتراف می كنم بچه كه بودم همش سعی داشتم كليد برق رو تو حالت تعادل قرار بدم طوری كه نه خاموش شه نه روشن! خيلی حال می داد...

اعتراف میکنم جوک هامو خودمم لایک میکنم فقط چون اعتراف کردم منو از فورجوک نندازین بیرون از زندگی میافتم

اعتراف میکنم
از همین الان حتی یه دستمال کاغذی هم رو زمین میبینم
.
.
.
.
.
صد متر ازش فاصله میگیرم مبادا ترقه باشه.
ترسو تر از من دیدین تا حالا؟!

میگم این بچه هایی که ادعا میکنن بچه سرراهی ان ومیخوان برن دنبال خانواده اصلیشون بگردن..
یکی نیست بهشون بگه اخه اگه خونواده های اصلیتون شمارومیخواستن که نمیذاشتنتون سرراه..
پس بیخودی خودتونو خسته نکنید..بشینید همین زندگیتونو ادامه بدید...

اعتراف میکنم از سال 91 میام فورجوک ولی امروز عضو شدم اونم به خاطر باری آنلاینش
.
.
.
.
.
.
.
.
راستی چندوقت پیش یکی داشت از خستگی میگفت میخواستم بهش بگم زررررششششکککک

اعتراف میکنم
هروقت از حمام میام تو آینه خودمو نگاه میکنم
فرشته ای میبینم که میخواد به راه راست هدایتم کنه
وقتی یه دور میزنم
برمیگردم تو آینه خودمو میبینم
.
.
.
.
شیطونی میبینم که میخواد منو گول بزنه
فقط خواستم بدونم شما هم از این امکانات بهشت وجهنمی برخوردارید یا
فقط خدا به من اهدا کرده؟!

می خوام از سوتی که چند روز پیش دادم بگم براتون
آقا با یه تاکسی اومدم نزدیک خونمون پیاده شدم موقع دادن کرایه پول خورد نداشتم راننده گفت از مغازه خورد کن بیار
رفتم وقتی برگشتم اومدم پول رو دراز کردم سمت راننده
دیدم با یه حالت متعجب همینجوری نگاه میکنه و پولو نمیگیره منم هی میگفتم بگیر دیگه
که یه هو دیدم راننده از ماسینی که اونور تره با یه خنده ی تمسخر آمیز منو صدا میزنه اصلا داغونم کرد
همونجا محو شدم